بسم الله الرّحمن الرّحیم

(محرم 1447 ه.ق- ضیافت الهی)

خطبه‌ی شب هشتم

۱۲ تیر ۱۴۰۴

سلام بر زمان که لحظه‌هایش در اندوخته‌ها سپری می‌شود. گاه از آنچه در آن باقی می‌شود سعادتمند است و گاه تلخی‌اش آن‌چنان جانش را به درد می‌آورد که توان نگاشتنش را از دست می‌دهد. سفری که از مدینه آغاز شد، در مکه ادامه پیدا کرد و اکنون به‌طرف هدفی در حرکت است که سال‌ها در انتظارش بوده.
حکایت‌های شیرینش را از دل زمان به همگان عرضه داشته تا حق و باطل در جان‌ها به جریان بیفتد. گوش‌هایی که در گذشته حکایت سفر را از زبان وارثان حکومت الهی شنیده‌اند و با کاروان از لحظه‌ای که از مکه بیرون آمده تا روزی که به کربلا رسیده همراه بودند. حکایت روزها و شب‌هایی که عقل‌ها را به اندیشیدن در احوال همراهان دعوت نموده و آن‌ها از کلام مولایشان به وجد آمده‌اند به مانند داستانی شیرین در لحظاتش واقع شده‌اند. کنجکاوی از سرنوشت حرکتی که مدتی مایه‌ی سرگرمی‌شان شده بسیار لذت برده‌اند، خود را به لحظه‌ای رسانده‌اند که سفر را دنبال کنند. درحالی‌که سرنوشت تماشاگران همانند سرنوشت آنانی است که در خواسته‌های خویش اصرار ورزیدند و نتوانستند تا با راهی همراه شوند که منظور از بیانش سرگرمی شنوندگانش نبوده. گوش‌هایی که نجوای اهل‌بیت را از زبان شیوای خودشان شنیده و نتوانسته تا نقش را در جانش ذخیره کند و اینک با اندیشه‌هایی همراه گشته که مانند خودش در سرگردانی ماندن یا رفتن هستند. سختی راه نتوانسته تا معرفتی را به جان همراه شدگان بچشاند. آنان مرتب چادرها را برپا کرده‌اند و پس از مدتی جمع کرده و باز به راه افتاده‌اند. حقیقت راهی که سال‌هاست از دل زمان خارج گشته و مهمان جان‌هایی که بر سفره‌اش مهمان بودند و باز محرمی آمد تا قرآن را در آیه‌هایش به نمایش درآورد. واعدنا در روزهایش بدرخشد و مانند صیادی دل‌های حاضر در لحظه را شکار کند. دل‌هایی که از دام‌های مهلک نفس اماره گریخته‌اند تا ده روزها را در جانشان به نمایش درآورند.
حکایت شب هشتمی که طور شاهد سرمستی قومی است که به دور خدای دروغین ساخته‌ی ذهنش به گردش درآمده و از حقی گریخته که او را از ظلم فرعون به سعادتی بزرگ دعوت نمود و او باز در دام عقلی گرفتار شده که هزاران افسون شیطان را در جانش به نمایش درآورده.
زمان اینک به شب سرنوشت‌ساز ده روز نزدیک می‌شود تا گوش‌ها را که در چند شب گذشته شاهد نجواهای درون‌ها بود به وجود خودشان معطوف دارد. ده روز سرنوشت‌ساز را در کجا جست و جو کند؟ در بیابان به دنبالش باشد یا در پای طور؟ سال‌های گذشته در بیابان به همراهش سفر کرده و آنچه شنیده است را در پای‌کوبی طور به فراموشی سپرده و درحالی‌که از حقیقتش عبرتی نگرفته تا از مدعیان دولتی شود که اینک در نعمتش زندگی می‌کند. نعمتی که هرگز در کتاب یا روایتی نگاشته نشده بلکه درِ رحمت الهی را بر دل‌ها گشوده تا شنوندگانش عبرتی باشند برای آیندگان و آیندگان در احوالشان بیندیشند و آنگاه ابراز دارند: وای بر حقیقتی که آن را افسانه تلقی کنند و باز به همان روزگاری بازگردند که خود انتخاب نموده بودند. بخورند و بیاشامند. در سرگرمی‌های ذهنشان جانشان به سر آید و در ناباوری به جهانی سفر کنند که جز افکاری بیهوده متاعی را به همراه ندارند و منتظران حق منتظر نعمتی شوند که در پایان ده روز از طور پایین می‌آید تا شیفتگان خویش را مژده به دولتی دهد که همواره در انتظارش جانشان در سوز و گداز بوده و او را خوانده‌اند به دعای:

اللهم عجل لولیک الفرج

دانلود خطبه