بسم الله الرّحمن الرّحیم
(محرم 1447 ه.ق- ضیافت الهی)
خطبهی شب دوازدهم
۱۶ تیر ۱۴۰۴
سپاس خداوندی را سزاست که نامش آرامش دلهاست و یادش روشنی راهها. پروردگاری که بندگان خالص خود را در تاریکی فتنهها چراغ هدایت ساخت و از میان خلایق، جانهایی را برگزید که بر آستان عبودیت، خالصانه سر نهادند و در سختترین آزمونها نشان بندگی از پیشانی برنگرفتند. درود بیپایان بر پیامبر لطف و مهربانی حضرت محمد (ص) و خاندان پاکش، همانانی که صبرشان، کوه را شرمسار کرد و نگاهشان، حقیقت را از پرده بیرون آورد.
سلام بر لحظههایی که در زمان آبرو یافت و عشق به اللّه را به صحنهی نمایش آورد. نمایشی که بازیگران آن مصداق آیهی کریمهی الصادقون و الصابرون هستند که فرمود صبر در راه هدف از بهترین صبرها است و سلام بر امام سجاد (ع) که مصداق عینی همین آیهی شریفه هستند و ما امشب درحالیکه هنوز داغ دلها از داغ شهدای کربلا آینهای از اندوه و بیداریاند با قلبی سوگوار و دیدهای اشکبار به سوگ شهادت این امام همام نشستهایم.
پس از شهادت امام حسین (ع) و یاران با وفایشان مبارزهی دوم آغاز شد. شمشیرها در غلاف ماند و زبانها از کام حق بیرون آمد و قهرمان این میدان نبرد کسی جز امام سجاد )ع( و عمهی بزرگوارشان حضرت زینب (س) نبودند. ایشان در هنگام خروج از سرزمین کربلا و پس از شهادت پدر بزرگوارشان به آسمان نگریستند و فرمودند: پروردگارم، اکنون جانشین رسالت جدم به لطف و احسان تو محتاج است تا او را در زخمی که از این امت خورده مدد کنی، مددم کن تا با قاتلین اهلبیت رسولت مدارا کنم و به مشیتت آنگونه که در کتابت فرمان دادی صبر پیشه دارم.
ایشان در مسیر کربلا تا شام همچون ستونی استوار عزت اهلبیت را حفظ نمودند و با سخنانی آکنده از نور هدایت قوت قلب و مأمن آرامشی برای یاران زخم خورده و دلهای داغدار بودند. در یکی از گذرگاههای سخت این سفرِ بیداری بخش، امام رو به یاران کردند و فرمودند:
آنگاه که با پدرم حسین از مدینه حرکت کردیم، هر فرسنگی که طی میکردیم انواری از آسمان به زمین میآمد و به دور مولایمان حلقه میزد، مدتی میماند و سپس محو میشد؛ یک بار که شاهد این صحنه بودم خود را به پدر رساندم و سؤال کردم: معمای این انوار چیست؟ امام حسین فرمودند: به هر منزلی که میرسیم، حضرت جبرئیل امین به اتفاق همراهان، بر ما درود میفرستند و عرضه میدارند: ای فرزند کوثر بیهمتای الهی، ما را در آنچه به آن مأمور هستی یار و یاور خویش بدان و من در هر منزلی به آنان درود میفرستم و تقاضا میکنم اجازه دهند تا آنچه در وجودم میجوشد را به پروردگارم عرضه کنم. آنگاه من دست پدر را بوسیدم و روی سینهام گذاشتم تا جوشش را در رگهایم حس کنم و او فرمود: پسرم، تو زینت عابدان دهری و امام و جانشین پیامبر، رگهایت را آماده کن تا محبتی را در خود حس کند که هرگز جانی به خود ندیده باشد. اکنون به وصیت پدرم آگاه شدم و شرارههای محبتتان را در سینهام احساس کردم. ای یاورانم در این بیابان، ما شرارههای آتش را در کربلا در زیر خاک کردیم و شعلهاش را با خود آوردهایم تا باطل را بسوزانیم پس با قدمهایی محکم و استوار به سویش میرویم.
او در مجلس ابن زیاد و یزید، با کلامی کوتاه اما کوبنده، اساس حکومت باطل را لرزاند و سپس به مدینه بازگشت و مبارزهای تازه را آغاز نمود که این بار سلاحش، نه نیزه و شمشیر، بلکه اندیشه، دعا و آگاهی بود. او هر شب را محراب عبادت ساخت و هر دعا را تیری در قلب جهالت. در ظاهر، جز نیایشی شبانه چیزی از او دیده نمیشد؛ اما در باطن، نسلهایی را برای مقابله با استبداد بنیامیه پرورش داد. او با صحیفهی سجادیه، سیمای قدرت را از چهرهی دروغین خلفا زدود.
صحیفهی سجادیه این کتاب و یادگار با ارزش امام، زمزمهای است از ژرفای دل انسانی که داغ کربلا را با خود دارد و لبریز از نوری است که در تاریکیها راه میگشاید. هر واژهاش، زخمی است که به عبادت بدل شده، و هر فرازش، زبانی است برای گفتوگوی جان با خدا. این کتاب فقط دعا نیست، منشور بیداری است؛ آیینه ایست که در آن انسان خود را در برابر خدا میبیند، با غرورش میجنگد و با نفسش گفتوگو میکند و راه بندگی را باز مییابد. صحیفهی سجادیه فریادی آرام اما بیدارگر علیه فراموشی، غفلت و ظلم است. ایشان را زینالعابدین لقب دادند، از آن رو که عبادت در وجودش معنا یافت و بندگی در سیمایش جلوه گری کرد؛ چرا که هرگاه قامت به نماز میبست، گویی تمام زمین به تماشای خشوعش میایستاد و آسمانها از صدای مناجاتش به لرزه میافتاد. بانوی دو عالم حضرت زهرا )س( دربارهی مناجات و راز و نیاز امام سجاد میفرمایند:
آنگاه که پروردگار عالم امر فرمود که ای موسی مرا هرگز نخواهی دید به کوه طور بنگر. کوه از حرارت درون پیامبر ناپدید شد و ندایی در کوه پیچید که ای طور به چه گمانی مغرورانه ایستاده بودی محکم و هر ندایی را در خود ذخیره میکردی و نشان قدرت الهی بودی در استحکام ولی پروردگار کریم اراده نمود تا به همگان نشان دهد اگر بندهای درونش در محبت خالقش فاش شود محکمترین کوهها را به سستترین مبدل میگرداند و هرگاه چشم از آن بردارد مجدداً در جای اولیه دیده میشود مانند ندای محبت پسرم علی بن الحسین که قلب مرا ذوب میکند و مناجاتش درون عملم را ذوب مینماید.
آری امویان خوب میدانستند که امام شریانی را زنده نگه داشته که در آینده میتواند خطری جدی برای پایههای حکومت فاسد و ظالمانهشان باشد از این رو 34 سال پس از واقعه کربلا ایشان را در خفا مسموم و به شهادت رساندند.
اینک در این شب پر از اندوه دست به دامان پر مهرشان میگشاییم تا از صحیفهاش جرعهای به ما بچشاند تا دعایش، زبان ما شود در خلوت با پروردگار و بندگیاش، آینهای شود برای بازگشت خویش به خویشتن.
در خاتمه، مجالس عزاداری محرم امسالمان را در این خانهی باعظمت با گفتاری از صاحب این خانه به پایان میبریم که فرمودند:
ماه محرم همهی ساعتهایش زبانی شیوا دارد که شنوندگان را بر سفرهی احسانش دعوت میکند؛ احسان احساسهایی که قوت جان مردمان است و سنگهای این خانه امانتدار آن خواهد بود؛ نالهاش بر عرش طنینافکن است و زبان گویایش که در ظاهر خاموش به نظر میرسد ولی در باطن با زمزمهای عاشقانه ابراز میدارد: ای حجر، تو بر خود بالیدی که در خانهی پروردگارت جای داری و من بر خود میبالم که در جایگاه مهر مولایم گنجینهی زمین و آسمان هستم؛ فرامینش را بر جانم مینگارم و جگر سوخته از هجرانش را با مهمانان کویش درمان میکنم و با عاشقانش فریاد میزنم:
