بسم الله الرّحمن الرّحیم

خطبه‌ی شهادت امام علی (ع) شب ۲۱ رمضان شب قدر

۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰

سلام بر زمان و گنجینه‌هایش، بر آفریدگارش، بر انبیاء و رسولانش، همانانی که دست‌های مهربانشان حکایت از هدایت جان‌هایی داشت که توان عقلشان قادر به درک حیاتشان نبود بر صفحه زمان می‌آمدند. عمرشان در مدار جانی بی‌حاصل به پایان می‌رسید. غیب در نظرشان رؤیایی گذران بود. پیامبران از معجزه برایشان دلیل‌هایی روشن می‌آوردند، ولی در جان خشکیده از کفر اثری نداشت.
زمان نقششان را بر جانش حفظ نمود تا آیندگان بر احوالشان آگاه شوند. ملت‌ها با خصوصیت‌های رنگارنگ ادیان‌های مختلف پس از رسالت آخرین برگزیده‌ی الهی بر صفحه‌ی زمان ظاهر شدند. امانت‌داران دین محمد (ص) بر این آشفتگی قیام نمودند تا آنچه به دست آیندگان می‌رسد اراده‌ی رسولشان باشد. جان مطهرشان را در راه رضایت خالقشان در اذیت و آزارهایی قرار گرفت که اینک امت رسولشان آن را با تمام وجود حس می‌کند. امتی که با غیب داد و ستدی خاص دارد.
قرآن کریم زبان گویای جانشان است؛ مانند پیامبری مهربان همگان را در دامن پر مهرش، در نعمت‌هایش، در بهشت‌های وعده داده شده‌اش به‌طرف دولتی راهنمایی می‌کند که حاصل رسالت تمام انبیاء است.
ای جانشین پیامبرم شما را با کدام دعا جستجو کنم خودت به فریادم برس من در دام نفسم افتاده‌ام مرا از این دام برهان تا قوت جانم را بیابم. می‌دانم دلیل آن عمل نکردن و دور بودن از قرآن است قرآنی که نعمت و رحمت عظیم و بی‌نظیر پروردگار رحمان است که چه زیبا آن را توصیف فرمودید.
سلام بر رحمت واسعه‌ی پروردگار عالم. رحمتی که جان بندگانش را از ظلمتی که در آن غوطه‌ور بودند با نور قرآن کریم افروخت. معجزه‌ای که آیاتش زمان را مانند طوماری در هم می‌پیچد. تلاوت کنندگانش در هدایت تمام انبیاءِ الهی قرار می‌گیرند. اُمتی که وارث تمام معجزات پروردگار عالم‌اند. همگان را به ضیافت خویش می‌خواند. اینک سفره‌ی رحمت گسترده شده، از طعامش بخورید. زقوم شایسته‌ی شما نیست. شما اُمت پیامبری هستید که جان مطهرش در هدایتتان به زحمت افتاد. عمر شریفش در رنج جهل اُمتش به مانند آتش‌فشانی که همواره آماده‌ی فوران است می‌جوشید تا همگان را در حریم رحمت الهی وارد نماید.
اینک به وارثان دینش می‌نگرد. وای بر اُمتی که معجزه را به مانند کتابی فرض می‌کنند که داستان‌هایی حزن‌انگیز دارد. در عذاب قوم‌هایی که نتوانستند هدایت را دریابند. خشم پروردگار نصیبشان شد. در سوره قدرش از شبی نام می‌برد که اتصال زمین و آسمان در ساعاتش نهفته است.
و اینک این شب با عظمت از راه رسیده، مشتاقانش به استقبالش آمده‌اند. با زبانی که از نطق خالی است ابراز می‌دارند: پروردگارم، به سرگردانی جانی که در دام‌های هولناک شیطان اسیر است ترحم فرما. او توان مقابله با پیشکشی‌های این دنیای رنگارنگ را ندارد. همواره مانند سیلی شیرین در دام نفس اماره می‌افتد، درحالی‌که دام‌ها را می‌شناسد. آگاهانه در این وسوسه گرفتار می‌شود. رمضانش می‌گذرد. قدرهایش به پایان می‌رسد. برای اسداللّه به سر و سینه می‌زند و باز به‌طرف صیاد حرکت می‌کند.
این جان امشب طلب مغفرت از فکری دارد که جان خویش را نمی‌شناسد. او در جان‌های دیگری عمرش می‌گذرد و گمشده‌ی ساعت‌هایش همچنان بی‌نام و نشان در زمان می‌ماند.
چه شب زیبایی، می‌خواهد دست یاری‌اش را برای گرفتن دست نیازمندان به طرفشان بگشاید. وقت غنیمت است. دستش را رها نکنید، او در غیب جانش دعای علی (ع) را دارد. آن هنگام که به سحرش نزدیک شد و فرمود چه قدر زیبایی برام نگاشتی. آماده‌ی رجعتم تا به دیدار بارگاهی بشتابم که همواره برایش در خاک غلتیده‌ام و اینک به خاک می‌روم تا ابو تراب را معنا کنم.
زمان جان مطهرش را در آغوشش حفظ فرمود تا عاشقانش حکایت‌هایش را بشنوند. نامش را در پرده‌ی جانشان حفظ کنند. با علی (ع) به عرش سفر کنند و با محرابش هم‌نوا شوند در لحظه‌ای که فریاد زد:

اللهم عجل لولیک الفرج

دانلود خطبه