بسم الله الرّحمن الرّحیم

(محرم 1438 ه.ق- ده شب با حق‌مداران)

خطبه‌ی شب ششم

۱۷ مهر ۹۵

سلام بر انتظار، لحظاتی که گویای اشک‌ها و لبخندها در ساعات روز و شب است.
امروز مردم بیشتری در مسجد جمع شده‌اند. هنوز به غروب مانده؛ عده‌ای کنار قبر رسول خدا (ص) منتظر آمدن حضرت اباعبدالله (ع) هستند. اصحاب همگی در تدارک سفر، مشغول بحث و گفت‌وگو با یکدیگر هستند. شادی همراهی با امام لحظه‌ای رهایشان نمی‌کند. عبدالله بن جعفر وارد مسجد می‌شود. همگی برمی‌خیزند. عبدالله با کسی سخن نمی‌گوید. به طرف قبر رسول خدا (ص) می‌رود. صدای گریه مسجد را می‌لرزاند. همه در اطرافش جمع می‌شوند؛ عبدالله چه شده؟ او سخنی نمی‌گوید. به گوشه‌ای می‌رود و مشغول عبادت شده سر از سجده بر نمی‌دارد.
کم‌کم زمان، نماز را مانند مائده‌ای در امامت حضرت بر جان نمازگزاران می‌نشاند. بعد از نماز همگی منتظرند تا امام حسین (ع) از سفری که در پیش دارند سخنی بگویند. امام نگاه عمیقی به جمع می‌کنند و می‌فرمایند: شادی خاصی بر مسجد مستولی است؛ دلیلش سفر مکه است؟ محمد حنفیه پاسخ می‌دهد: ای پسر امیر مؤمنان (ع)، روز و شب در کنار شما بودن نعمتی است که یاران موسی در مائده‌ی آسمانی‌شان حس نکردند ولی همراهان، این شادی را به جام جانشان نشانده‌اند. آن‌ها سفری را آغاز نموده‌اند که زمان‌ها را تا قیامت به خود اختصاص خواهد داد. یکی از اصحاب می‌پرسد: همواره رسم بر این بوده که در موسم حج به اتفاق رهبران دینی به مکه‌ی مکرمه وارد می‌شدند چگونه این سفر جنبه‌ی دیگری دارد؟ محمد حنفیه پاسخ می‌دهد: شما حاجیانی هستید که هرگز چون شما را مکه در یاد نداشته و نخواهد داشت پس تا رسیدن به آن لحظه خود را از شر شیطان نجات دهید. لحظه‌ای مسجد در سکوتی خاص فرو می‌رود. صدایی که بسیار شبیه به صدای پیامبر است می‌فرماید: ما فرزندان امام و رهبرتان در این سفر لحظه‌ای از یاری و مدد شما فراغت نخواهیم داشت. صحابه‌ای می‌گوید: جانم به فدای شما ای علی ثانی. ما را با این سخنان برای لحظه‌ی حرکت بی‌طاقت می‌کنی.
امام حسین (ع) می‌فرمایند: فراق از مدینه مانند زمانی است که بر سینه‌ی جدم رسول خدا (ص) نشسته بودم و او سر مرا بر دو دیده‌ی خود چسبانده و می‌فرمود: ای وای بر امتی که من پیامبرش هستم. نام من زینت ذکر و نمازش است؛ چگونه دو دیده‌ی مرا با جهل و نادانی از کنارم به سرزمینی می‌خوانند که در آن جز بانگ ستم هیچ نوایی به گوش نمی‌رسد؟ سیاهی آن آن‌چنان بر عالم مستولی می‌گردد که تا ابد خون در رگ‌های عالم می‌جوشد و بانگ معصومیت فرزندانم جان‌ها را می‌شکافد. این فرموده‌ی جدم بدرقه‌ی راه ما خواهد بود پس تا زمان حرکت خوب بیندیشید که آنچه در پیش است آزمایشی است که صفحه‌ی زمان منتظر آن است؛ زیرا آیندگان امتی خواهند بود که با لحظه‌لحظه‌ی این حرکت همراه شده و خود را در سیمای شما تصور نموده و آرزوی جایگاهتان را در جانشان مانند خونی که در رگ‌هایشان جریان دارد و ضامن حیاتشان است از پروردگار مسئلت می‌نمایند زیرا امامشان نه در جنگ است که مددش کنند و نه در کنارشان که با او از روبرو سخن بگویند؛ آنان به گرمی نامش کنار یکدیگر می‌نشینند؛ احساساتشان مختص خودشان است هیچ کس راجع به آنچه در درون دارد سخنی نمی‌گوید همواره با حلقه‌ی اشکی او را به ظهور می‌خواند پس ما نیز حق را طلب می‌کنیم:

اللهم عجل لولیک الفرج

دانلود خطبه