بسم الله الرّحمن الرّحیم
خطبهی ۲۸ صفر
۲ مهر ۱۴۰۱
شکر نعمتی است که پروردگار عالم آن را به سپاس بخششاش به آدمی عرضه داشت و فرمود: ای بندگانم، مرا در صبحگاهان و شبانگاهان بستایید تا رستگار شوید. کدام ستایش در شأن و مقام کبریایی خالق عالم است؟ چگونه میتوان شکر نعمتی را به جا آورد که انوارش حیات را معنا میکند؟ اینک زمان قادر به درک عظمتهای نهان در ایام است او میتواند بهای عقلی را بشناسد؛ عقلی که قادر به درک صبح و شبی است که بدون وقفه در گردش است. عدهای به رختخواب میروند و عدهای برای کار و شروع حیاتی مجدد آماده میشوند همگی در یک هدف و یکسو در حرکتاند پس کدام شکر قادر به ادای این نظام عالم است؟ عالمی که در جانش شرابهایی از عشق و بندگی را پنهان نموده تا جویندگانش بر سر سفرهی احسانش بنشینند و او آنان را با کلماتی مورد خطاب قرار دهد که در انتظارش هستند. انتظار قلبی زنده که مرگ را نمیشناسد؛ ممات در لحظاتش راه پیدا نمیکند او به عشقی دلبسته که پروردگارش وعده فرموده: منتظر حقی باشید که در دولتش باطل، نام خویش را فراموش میکند رسالت رسولان شکوفا میشود؛ قرآن کریم به سخن درمیآید: مرا با نام محمد (ص) میشناسید او مرا از سینهی مبارکش مانند نوری درخشنده خارج نمود تا قلبها با انوارم از سیاهی و تباهی نجات یابد. چگونه توان پرداخت مزدش را دارید؟ کدام بیان قادر است تا اطاعتش را در خود بگنجاند؟ او خاتم رسولان، پایان کفر و تباهی و شرک؛ گنجینهی جانش پردهی غیب را به تصویر میکشد. پروردگار معرفیاش میفرماید نامش را به همگان میآموزد او رحمت للعالمین است. به دامنش چنگ بزنید رحمت را بشناسید خلیفه را در چهرهاش تماشا کنید او جانشین پروردگارش در زمین است رگ حیاتتان در دست مبارکش از ممات به حیاتی جاودان تبدیل میشود پس چگونه امتِ این نور بیهمتا مانند اقیانوسی است که رحم را نمیشناسد؟ تابع گرما و سرمایی است که در ظاهر زندگی به او تحمیل شده و باطن جانش گودالی است که حیات را میبلعد. وای بر این امت که طبق فرمودهی قرآن کریم که میفرماید: و بدینسان شما را امتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر نیز گواه شما باشد؛ چگونه گواه ظلمی باشد که جانها را از بالاترین نقطهی اوج به پایینترین مقام انسانی تنزل داده؟ حرامها را حلال نموده و پردهی اطاعت را دریده است و منتظر عدالتی است که جان مردهاش را به حیات برگرداند درحالیکه تمام درهای نجات را بسته است. وای بر خشکسالی، زمانی که منتظر باران است بارانی که جانش را در دانههای رحمتش میسوزاند تا نور جلوهی خویش را بازیابد.
خورشید در طلوع 28 صفر 11 هجری از طلوع امتناع میورزد. چگونه روزی را آغاز کند که تاریکیاش تا قیامت زمان را در بر میگیرد. خورشید هدایت به دل خاک میرود و روح ملکوتیاش نظارهگر امتی میشود که سرگردان بین کفر و ایمان روزگارش میگذرد؛ ایمان آورندگان به مانند اصحاب نوح نبی در میان امتی خوشگذران در ایستگاه سفینه نجات مشغول ساختن کشتی جانشان هستند تا با امر پروردگار بر آن بنشینند و از کفر زمان بگریزند؛ به ساحل نجات برسند و مولایشان را به مدد بخوانند: ای آخرین نور هدایت، بر جانهای خشکیده از برهوت زمان ترحم کن تا با نام زیبایت بار دیگر زنده شود و پروردگار را به دعا بخواند: یا رب بر تاریکی امروز نور هدایتت را به مدد میخوانیم بر ما امت غریب ترحم فرما و دعایمان را به اجابت برسان.