بسم الله الرّحمن الرّحیم
درس پانزدهم
۲۹ تیر ۱۳۹۱
۲۹ شعبان 1433
سلام بر سلامتیِ جانی که ساعات عمرش بر برکت آفرینش میافزاید و آنگاه که به سخن در میآید جهان، منور به الفاظش میشود و آنگاه که سکوت میکند عالم، لباسِ اسرار از تن خارج کرده و به قلبِ منورش متوسل میشود و آنگاه که میخوابد، روحالقدس به خود افتخار میکند که روحی را به امانت نگه داشته که ساعتی را از قالبش جدا گشته تا تسلیم حیاتی شود که برایش مقدر گردیده؛ روشنایی روز، در انوار وجودش به تاریکی بدل گشته و سیاهیِ شبش در تلألؤ وجودش به روزی منور تغییر ماهیت داده است. جانش در انوار با برکتی میغلتد که نامش را به او آموختهاند؛ معلمش چهرهاش را میشناسد؛ هرگاه در مقابلش مینشیند و زبان به تکلمش میگشاید، به جانش نهیب میزند: ای شاگردِ انوار قدسی، به خود بیندیش و به آنچه در مقابلت گشودهای؛ آیا حروف جانت را به بازی گرفتهای؟ چگونه میتوانی جسمی را که مایهی حیاتت است را اینگونه متلاشی کنی؟ برو و عکس جانت را در مقابلت قرار بده و از او بخواه تا با تو تکلم کند؛ آیا قادر است از قالبش بیرون بیاید؟ عکس، در قالبش زندانی است و فقط معرف چهرهای که اکنون نامش جانی زنده است.
اکنون متوجه شدید حقیقت آنچه که میشناسید حکایتی است که در قالبش محصور است و آنگاه که بر زبان جاری میشود از حصارش خارج گردیده و با ارادهی شما مجدداً در قالبش قرار میگیرد.
ای وای بر درکی که معجزه را نوشته میپندارد! آن را بر زبان، در حصار جسمش جاری میسازد آنگاه در آن حصار، به بندش میکشد و بر دست و پای مطهرش زنجیرِ خودنمایی را میآویزد. آیا توان درک آنچه را که به او پیشکشی کردهاند را دارد؟ اگر دارد، پس همنشین معلمی است که او را وصف کردیم و اگر نتواند در محضر جانی بنشیند که خیری کثیر از جانب آفریدگارش است باید خود را عکسی در قالب بیجانش که در حصار فکری کودکانه زندانی است تماشا کند.
پس به جانمان نهیب میزنیم که ای جان، چه طعام مطهری برایت از ملکوت فرستادند! طعامی که انوارش معمای روح است؛ روحی که با تو همنشین است و تو را در زمین، خلیفه میشناسد. تو پادشاه عالمی هستی که زبانِ تکلمش نطق پروردگار عالم است پس جانت را در دریای مهر خالقت از ضلالت گناه پاک کن تا بتوانی بر سر سفرهی احسان بنشینی و طعامی را بخوری که لازمهی وجودی است که او را خلیفه نامیدند.
شاگردانی که توانِ عقلیشان را بر غیبی بگشایند که آشکارتر از آبی است که مینوشند، میتوانند با مباحث آینده همراه شوند.
خداوند را شاکریم که باب هدایتش را انوار راهمان گردانید تا جان ضعیفمان در زندانِ زمان متلاشی نگردد.