بسم الله الرّحمن الرّحیم
درس اول
۲۴ فروردین ۱۳۹۱
20 جمادی الاول 1433
شکر، الله پروردگار یکتا را که جان بندگان خویش را به سوی خود فرا خواند و زمانِ عمر را گنجینهای که ثروتش اندوخته نمیشود مگر جانِ آدمی در رهنمودهای پروردگار عالم به سرای سعادت متصل شود و همواره لب، بر آبشخورِ تربیت قرآن کریم نهد تا عطشِ جانش را در مهر خالقش فرو نشاند پس مبنای نجات، عمل به فرامین کتاب آسمانی است و اولین درس، خود شناسی از دیدگاه یک فردِ معتقد، که در ترازوی عمل، متوجه بار سنگین و سبک است.
حال قلمِ وجود را بر میداریم و نمودار جانمان را ترسیم میکنیم؛ نمودار دارای 4 مرحله است.
اولین مرحله: شناخت شخصیت و ثبات آن در گذرگاه عمر است.
دومین مرحله: اثبات جنسیت و مراحلِ رشد عواطف در شخصیت فردی است.
سومین مرحله: خودباوری و عشق به فطرت انسانی که در رابطهی اجتماعی دارای اهمیت بنیادی میباشد. و
چهارمین مرحله: نیاز درونی به بیان مبانیِ محبتی که نامش در لغت، عشق است و در باطن، پر کردن خلاءِ وجودی.
پس دانستیم اقیانوسِ وجودِ خلیفهی خلقت، دارای عمقی خطرناک است که مسافران خود را با ابزارهای دانش میپذیرد و بزرگترین ابزار که دستاویزِ قوی و نجات بخشی مقتدر است همان رفتار و کرداری است که چهرهی باطنی را بدون داشتن جسمی زیبا قابل تحسین و یا نفرت انگیز جلوه میدهد؛ حال، لباس شنا در اقیانوس را به وجودهایمان میپوشانیم تا بتوانیم در شرایطش زنده بمانیم؛ لباسِ مناسب، لباسی است که حرکت را آسان کند؛ آن را میپوشیم و وارد اقیانوس میشویم، شگفتیهای خلقت را میبینیم. چه احساسی داریم؟ آیا به دنبال هدفمان حرکت میکنیم و یا مشغول تماشا هستیم؟ فرصت برای تماشا کم است، قبل از اینکه بتوانیم همه چیز را ببینیم باید از آب بیرون بیاییم و مجدداً، همان لباس را به تن کنیم که باید در خشکی پوشید. نفر بعدی که به دنبال هدفش، وارد اقیانوس شده یا به آن میرسد و یا به امید رسیدن، تلاشش را ادامه میدهد پس هدفمان مشخص شد و ابزارِ کار فراهم گردید؛ در مرحلهی اول، برای تماشا وارد اقیانوس میشویم؛ از ظلمات میگذریم و در عمق قرار میگیریم؛ آنچه مورد توجه است خوردن و زنده ماندن است، یکی شکارِ دیگری است و تمام تلاش در این بیکران هستی به همین هدف ختم میشود؛ رابطه و ضابطهای ندارد؛ بزرگترها کوچکترها را میبلعند و برای حفظ جانشان، رحم معنایی ندارد؛ هر چه سر راهِ این هدف باشد محکوم به نابودی از دیدگاهِ شکارچی است پس ماندن، خسته کننده است؛ از آب بیرون میآییم و با دستهی دوم وارد اقیانوس میشویم؛ او چه میخواهد؟ یا به دنبال کشف حیاتِ یک موجود است و یا فهم آنچه در غیبِ آن است؛ برای رسیدن باید زحمتِ بیشتری را متحمل شود ولی زمانِ ماندن کوتاه است و اکسیژنِ حیاتش زمان بندی شده و باید مراقب آن باشد پس شناختِ هدف، شناسنامهی عمر است و بحثهای مبانی اخلاق، نمایانگر این هدف میباشد.
برای شروع، نمودار را رسم میکنیم و ناممان را در بالای آن مینویسیم و هدفمان را مشخص میکنیم.
در بحثها، نام ظاهری مد نظر نمیباشد فقط در دو هدفی که مثال زده شد خلاصه میشود.
برای بحث هفتهی آینده خودمان را آماده میکنیم تا حقیقت وجودمان را بشناسیم.
بار الها به ما توان و فهم ِدرکِ وجودمان را عنایت کن تا در سایهاش، قدرت حضور در پیشگاهت را بیابیم.