بسم الله الرّحمن الرّحیم
خطبهی عید مبعث و ولادت حضرت نرجس خاتون (س)
۱۰ اسفند ۱۴۰۰
شکر بر بارگاه جبروتی خالقی که بندگان خویش را خلیفه نام نهاد تا خالق و مخلوق معنا شود. مخلوقها بر صفحهی زمان بیایند و بروند. پردهی ضخیم دنیا به مانند حجابی مانع کشف مقامات خلیفه است پس خلیفه به میان مردم میآید؛ مانند آنان سخن میگوید، راه میرود، غذا میخورد، زندگی میکند، خود را معرفی مینماید، منم جانشین پروردگار در روی زمین. خدای سنگی وجودتان را بشکنید تا مرا دریابید. افسوس دیدهها از درک این نعمت در حجاب است. عقلها توان فهم کلام وحی را ندارد.
چه روز با شکوهی است مبعث. حق و باطل از یکدیگر فاصله میگیرد. حقمداران به طرف خلیفه میروند تا در شعاع انوار وجودش جان خویش را دریابند. جانی که در افسون دنیا خویشتن را فراموش میکند. او کیست؟ چگونه مبعث را میشناسد؟ در قلبش کدام سوره متولد میشود. روزش به پایان میرسد. مبعث فراموش میشود. به دنبال مولود جدیدی که در وجودش متولد شده نمیگردد. پروردگارش او را به حق دعوت نموده. عظمت خلقتش را فاش فرموده: تو علقهای هستی که مسافر اَلست بودهای، خود را دریاب. روزهای عمرت در حال عبور از دنیا است. چگونه به خانهات باز میگردی تا مهمانِ مهماندار امروز شوی.
پیامبری که سفرهی مبعث را برای همه بشریت به ارمغان آوردن تا تاریکیهای جهل از میان برود. زمان به نور توحید آراسته شود. افسوس که در هر زمان جهالت در رنگهایی الوان به مردمان عرضه میشود تا رستگاران همانانی باشند که نشانیشان در کتاب آسمانی معرفی گردیده و زمان منتظر انقلابی دیگر است تا بار دیگر چهرهی خلیفگان الهی از پردهی غیب خارج گردد. حق بر کرسی خلافت بنشیند. ذخیرهها آشکار گردد و منتظران حق او را بخوانند به نوای: