بسم الله الرّحمن الرّحیم
خطبهی عید قربان
۱۰ شهریور ۹۶
اَلحَمدُلِلهِ رَبِالعالمَین؛
سلام بر قربان، آنگاه که پروردگار آن را در منای عشق از خلیل خویش پذیرفت. اسماعیل از قربانگاه برخاست؛ به آسمان نظر فرمود؛ پروردگارم، آیا گردن اطاعتم بر تیغ خلیلت شایستهی بارگاه جبروتیات نبود؟ نسیمی جانش را نوازش کرد؛ ای فرزند بهترین خلق خدا، این آزمایشی بود از لحظهای که خلیفه، جانشین خالق خویش میشود، فرمانروای کامل نفس اماره شکست شیطان را به نمایش میگذارد تا دلهای عاشق از مِنا بازگردند درحالیکه نفس را در جانشان کشتهاند. لقبشان نمایانگر حجشان است. حاجی از قربانگاه بازگشت، میخواهد یکبار دیگر به دور خانهای بچرخد که نماد قدرت پروردگارش است.
هیهات هیهات از جانی که همواره در نمایش بندگی در سرابی شیرین، روزگارش میگذرد. نقش خویش را در قالب وظیفه بسیار دلچسب بازی میکند؛ میگرید، میخندد، سجده میکند، به خاک میافتد، جانش در توبه پاره پاره میشود؛ ندایی همراهش باز میگردد: مراقب باش، تو با حقیقتی زنده شدی، درکش کن و او پاسخ میدهد: نمایش تمام شد؛ نقش من در تمام این مدت بهایی داشت که آن را گرفتم اینک خشنودم؛ دیگر در بندگی پروردگار و در پیشگاه جبروتیاش وظیفهام را به انجام رساندهام. شیرینی ایام در کامش میماند. خاطرهایکه هرگاه به یاد میآورد تبسمی حالت چهرهاش را تغییر میدهد. ثروتش را دنیا میرباید به دنبال آمال و آرزوهایش به راه میافتد. عمرش در سراب مسلمانی به پایان میرسد و اینک دنیای دیگری که هیچ نقشی جز حق را نمیپذیرد آغاز شده، او را به خود میخواند: آمدی؛ نامت چیست؟ بگو؛ میتوانی، تو قادری؛ زبانش به کام چسبیده است. به دنبال کلامی است که توان پاسخ را داشته باشد. چه بگوید؟ زندگیاش در سناریو ایام گذشته و اینک نمایشها به پایان رسیده؛ تماشاگران رفتهاند و او در سالن نمایش تنها مانده؛ چگونه پاسخ عمری را بدهد که به بازی گذشته است؟
قربان بهترین هدیهی خالق است تا بندگانش از قید و بند جانشان برهند؛ به وعدههای حق پروردگارشان به سویش به حرکت درآیند. او را در عمق جانشان احساس کنند. با حرارتش عمرشان بگذرد. بندگی را در شکست شیطان به جا آورند پس بخوانید پروردگارتان را در عظمت و کبریاییاش،
«اللهم اهل الکبریا و العظمه و اهل الجود و الجبروت»
تا جانتان به دریای الطافش متصل شود و آنچه از این دریا صید میکنید ثروتی باشد که هرگز به پایان نرسد.
لحظههایتان نظارهگر مولایی است که همواره منتظرش هستید. او را در کدام نقش دوست میدارید؟ مراقب باشید؛ هرگز نمیتوانید نقشی را برای حق در ذهنتان تداعی کنید پس به دنبال حقیقت جانتان او را بخوانید: