بسم الله الرّحمن الرّحیم
خطبهی عید فطر
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
سلام بر صبحی منور. وعدهی راستین پروردگار که فرمود: شهرُ رمضان اُنزل فیه القرآن. شهر آمد. همگان را به ضیافتی ملکوتی خواند. مهمانها آمدند. جانها در نمایش فطرت خویش بر سر سفره حاضر شدند. زبان از طعام دنیایی فروبستند تا طعم دیگری را احساس کنند. اینک طعام به پایان رسید. سفره برچیده شد تا فطرتها بهطرف فطر حرکت کند. بر سجادهی اطاعت بنشیند. نماز شکر را اقامه کند. شکر کدام نعمت را به جا آورد. به دلش نظر میکند. برای رسیدن به کدام هدف گرسنه مانده است. نیتش جز برای پروردگارش از همه مخفی است. روزه گرفته برای اطاعت، ترس از خدا یا باز کردن معمای بندگی. معمای جانش در گرو کدام یک از این مراحل است. اینک آمده تا سؤالش را پاسخ دهد. پاسخ سؤالش در روزهای عمرش نهفته است. در شب و روزی که در پی یکدیگر روان است تا عمری را رقم بزند که ارادهی پروردگار است همان ارادهای که بندگان خویش را بهواسطهی پیامبرانش از تاریکی به نور هدایت فرمود تا جانش از بارگاه ملکوتیاش جدا نشود.
اینک به بندهاش مینگرد. وای بر جانهای جدا شده از اطاعت الهی. آنان بوزینگانی هستند که شکمشان را بر زمین میکشند تا آثارشان بر خاک نقش بندد. آنگاه خاک جانشان به سخن درآید. وای بر شکمی که توان خوردن پیشکشی پروردگارش را نداشت. او را از عذابی میخورانند که آمیخته به خشم پروردگارش است.
اینک اطاعتگران آمدهاند تا به وعدهی پروردگار آنگاه که فرمود آیا آنان که در مقابل بارگاه جبروتیاش سر تسلیم فرود میآورند با کافران و مشرکان برابرند. جان در ظلمت فرو رفتهی جاهلان دهر در غفلت از مرگی که هر لحظه آنان را به خود میخواند در حرکتاند تا صدای قرآن کریم در عالم طنینانداز شود. اینک اندکی برخوردار شوید. بهزودی به آنچه وعده داده شدهاید خواهید رسید.
امروز در طلوعش زبان شیرینی دارد. زبان کتاب آسمانی که همگان را به سفرهی فطر خوانده. از آنچه ذخیره نمودهاید اینک اندکی برخوردار شوید تا ارادهی الهی آشکار شود، زبان عشق از کام جانها به سخن درآید.
پروردگارم مرا با انتظار رسیدن دولتی در شکم مادر پروراندی. با نامش به سرمنزل سعادت رسیدم پس یاریم فرما. من به تمنای وعدهای بر سجاده نشستهام که خود فرمودی بقیة اللّه خیرٌ لکُم إن کُنتم مُومنین. پروردگارم خیر را در جانم فریاد میکنم به ندای: