بسم الله الرّحمن الرّحیم
خطبهی عید فطر
۴ خرداد ۹۹
سلام بر زمان آنگاه که در دقیقهها و ثانیههایش حمدی را مخفی نموده که زبانِ شیفتگی هزاران نطق خاموش است. اینک طلوع روزی آغاز گردیده که گنجینهی مناجات هزاران بندهی در بند است. جانهای عاشقی که بر سفرهی فطر نشسته است تا اعلام دارد یا رب، بر جانی نظر فرما که سحرها و افطارهایش به پایان رسید. سفرهی مهمانیاش با طعامهای ملکوتی در ذائقهها به امانت ماند تا شیرینی امروز را در جانش بچشد و این جان به افقی مینگرد که صاحبالزمانش امانتدار نماز اُمتش در سجدهی فطر نشسته است. او به اُمتش مینگرد. آمدهاند تا در دریای رحمتی غوطهور شوند که هزاران فرشتهی فطرِ همراهش به جان بندگان نوید نجات را در تکبیرهای نماز به همراه دارد. کمرها به رکوع خم میشود. زبانها در ذکر و دعا قرار میگیرد. جان رها شده از شیطان نفس دقایقی بر صفحهی ملکوت مهمان گشته تا اعلام دارد من ماهی را به پایان رساندم که لحظاتش چونان عسل مصفا جانم را شیرین نمود. یا رب مرا در نگهداری این گنجینهی رحمت یاری فرما. جانم در دامهایی گرفتار است که مرا با هزاران طعمهی رنگین به خود میخواند. به جانم ترحم فرما.
یا ربالعالمین دقایق این روز گرامی را در وعدههای قرآن کریم که مونس ساعتهای عمرم بود جاودانه نما تا بار دیگر بر خوانی مهمان شوم که سیاهی و تباهی را به خاطر نمیآورد بلکه منتظر رمضانی میماند که اینک با آن وداع نموده و مهمان سفرهی فطر است. به مقتدایش توسل جسته. ای امام و رهبرم عمرم در گنجینهی انتظار گذشت باز به فطری رسید که نمازش صاحبش را میطلبد. چگونه به شما اقتدا کنم. قلبم گواهی میدهد که گرچه در ظاهر شما را نمیبینم ولی در ارادهی الهی شما صاحب نمازِ فطر من هستید. پس شما را میخوانم با دعایی که گنجینهی جانم است.