بسم الله الرّحمن الرّحیم
خطبهی شهادت حضرت زهرا (س) (روایت اول)
۲۴ آبان ۱۴۰۳
سلام بر زمان آنگاه که سینهی خویش را میگشاید، سینهای که حکایت از هجرانی دارد که تاریکی امشب شاهد آن است. غمی که سینهی اسداللّه را میشکافد تا درد جهلی را فاش کند که امشب زمان شاهد آن است. فرشتگان میآیند تا تسلای قلب کودکانی باشند که شاهد از خانه رفتن مادری بیهمتا هستند. هدیهای که مدال گردن خاتم انبیاء (ص) بود. میرود تا بار دیگر در آغوش پدر جای گیرد.
امشب زمین امانتی را در خود پنهان میکند که هزاران معمای خلقت را در جان مبارکش به ودیعه دارد. چراغ هدایتی که هرگز خاموش نمیشود، او وارث علم تمام پیامبران است و فرزندانش وارث علم پیامبری که فرزندانش را جانشینان خویش معرفی فرمود تا زمانها و دورانها از علم گوهری بینظیر تهی نشود و اینک این گنجینه بیهمتا از ظاهر زمان میرود تا وارثان هدایت را به دولتی بخواند که در آن ظلمی بر مظلوم وجود ندارد. همگان در عدالتی به سر میبرند که وعدهی قرآن کریم است.
منتظران دولتش به تمنا او را میخوانند: مولای جانهای منتظر به دلتنگی جانهای خستهمان نظر بفرمایید، ما در پوستهی جانی درمانده اسیر اوهامات ذهنی هستیم که قیامت را از ثانیههای عمرش به فراموشی سپرده و منتظر است تا زمانی از قبر برخیزد و به صحرایی خوانده شود که آن را باور دارد درحالیکه او را هماکنون به نام میخوانند تا از قبر جانش جدا شود و بهطرف حقیقتی به حرکت درآید که نامش برزخ است. برزخی که همگان را در خود جای میدهد و ظرفیتش بر کسی آشکار نمیباشد. روز و شبش در معمای ذهنها مجهول باقی میماند تا به حقیقتی اندیشه کنند که در جانشان نهفته است. نفسی که میتواند اعجاز عالم را در حقیقت جانش جای دهد او را بنده بخوانند بندهای که هیچ بندی توان نگه داشتنش را ندارد. بهطرف علیه راجعون میرود، به آغوش خالقی که خود را اَرحَم الراحِمین معرفی فرمود تا ثروت جانها در بندگیاش شناخته شود و لبها به ذکرش به سخن درآید. حق و باطل از یکدیگر جدا شود. باطل اثری از خود باقی نگذارد و حق جاودان در جانها باقی بماند. حقی که امشب به نام با عظمتش متوسل میشویم تا از انوار با برکتش جدا نشویم و او را میخوانیم تا در تاریکی زمان در غفلت نفسی که ما را همواره بر بیهودگی میخواند قرار نگیریم. دست یداللهیاش را میگیریم و به تمنا او را میخوانیم به دعای: