بسم الله الرّحمن الرّحیم
خطبهی شهادت حضرت زهرا (س) (روایت اول)
۲۴ اسفند ۱۳۹۲
به نام آفرینندهی زمین و آسمان؛ خالق یگانه؛ پدید آورندهی هستی و گردانندهی شب و روز؛ مدبر امور خلقت؛ برپا کنندهی صحرای قیامت؛ گیرندهی کرسی قضاوت؛ امر کننده بر احوال بندگان؛ بخشنده و مهربان. پروردگاری که صبر را بهترین صفت مؤمن معرفی فرمود و اینک سالها از صبری شگفتانگیز در شهادت کوثری بیهمتا میگذرد. غمی که زمان را در ماتمی ابدی فرو برد؛ جان شیرینی که انوار رسالت بود؛ در دفاع از حق و رسوایی باطل به مکان نخست خویش بازگشت و از آنجا نظارهگر جهانی شد که مشتاقانه به دور گوسالهی نفس میچرخد و هر روز بر سیاهی و تباهی خویش میافزاید.
چه روز سخت و سنگینی است. خانهی امیر مؤمنان آماده عروج مادری میشود که عزت رسالت انبیا است و آسمان منتظر انوار وحی. خورشید با طلوعش اعلام میدارد که: فاطمه جان، امروز حرارتم را آنچنان بالا خواهم برد تا جان جهان را از هستهی درونش به آتش کشم. زمین سوخت و خاکسترش بر باد رفت و ماتمش پایان نپذیرفت؛ امانتهایش به شهادت رسید و آخرین ستارهاش از دیدهها پنهان گشت؛ وعدههای الهی در عذاب قومی ستمکار محقق شد و سیاهی و تباهی، جانشان را به احاطهی خویش درآورد؛ عبادتشان همچون طوقی آهنین بر گردن ننگینشان آویخته شد و نامشان از صفحهی اسلام پاک گردید.
وجود ملکوتی و امانت رسالت حضرت زهرای مرضیه (س) به آسمان نظر میکنند و میفرمایند: آن زمان که به ارادهی پروردگارم در بطن پیامبر (ص) قرار گرفتم و از مکان خویش به سوی زمین شتافتم ندایی مرا خواند و فرمود: تو ای فاطمه، روشنی چشم و مزد پیامبری هستی که پروردگارش او را رحمت زمین و آسمان خواند پس جانش را به قدوم خویش بیفروز و آغوشش را از عطر جانت آرامش بخش تا مرهمی باشد بر سالهای صبرش، بر جهل امتی که راه هدایت را بر خود مسدود میکنند. پدر رفت و من سنگینی رسالتش را بر شانهی جانشینش مشاهده کردم؛ تمام همتش در برپایی فرمان الهی در پردهی ابهام باقی ماند و باطل نقش شیطانی خویش را آشکار نمود و امروز روز برگشتم از این سفر پر حادثه است؛ در بستر منتظر دیدن انوار رسالت هستم تا از میان این قوم ستمگر به سوی الیه راجعون بازگردم. امانت بیهمتای الهی به سویش باز میگردد و انوارش در سیمای فرزندانش به یادگار میماند؛ رهروانش به دریای احسانش پناهنده میشوند تا جان تشنهی خویش را از عطش، گداختهتر سازند و سینهی مجروحشان را به مدد میگیرند و اعلام دارند: ای مادر، ما فرزندانی هستیم که به لطف و احسانتان از جهل دورانها به حقیقت روشن هدایت آگاه شدیم و حق و باطل را از بیانات شیوایتان دریافتیم؛ سینهمان همانند مولایمان امیر مؤمنان (ع) جراحتی را حمل میکند که درمانش طبیبی جز فرزندتان ندارد پس بر تنهایی و غربتمان از جهل دورانها ترحم کنید و ما را از سفرهی پر نعمتتان محروم نفرمایید تا توان خواندن فرزند برومندتان را در جانهای ضعیفمان با مدد شما پیدا کنیم و جان سوخته از هجرانمان را با نام مبارکش التیام بخشیم پس با جانی مشتاق فریاد میزنیم: