بسم الله الرّحمن الرّحیم
خطبهی شهادت امام هادی (ع)
۱۱ فروردین ۹۶
حمد و سپاس خداوندی را رواست که از باطن هر رازی آگاه و بر هر چه در سینهها وجود دارد دانا و بر آنچه چشم نمیبیند بیناست و اردهاش از ازل تا ابد بر همهی آفرینش و مخلوقاتش جاری است. حق را استوار و باطل را محو و نابود میکند مخصوصاً با برگزیدن خاتم رسولان نبی اکرم حضرت محمد (ص) و خاندان طاهرینش بشارت پیروزی حق را چنین فرمود: بگو حق آمد و باطل نابود شد، حقا که باطل نابود شدنی بود. پس پروردگارا تو را بر آنچه گرفتی و دادی و بر آنچه بخشیدی و آزمودی سپاس میگویم و ما را به راستی و نیکویی داخل کن و به راستی و نیکویی بیرون ببر و از جانب خود پیروزی و یاری عطا بفرما و ما را به رحمتی داخل کن که سرور عالمیان حضرت زهرای مرضیه (س) توصیف آن را این چنین فرمودند:
رحمت پروردگار عالم آن زمان که امر فرمود تا دانههای مخفی شده در خاک از قالبشان بیرون آیند، همگان سر بر اطاعتش نهادند، پوستهای جانشان را شکافتند و باطن خویش را آشکار کردند و هر کدام به رنگ و بویی آراسته شدند و زمین را به جلوهی جانشان آراستند. خلیفگان بر آنان گذر کردند و غلافشان را شکافتند و باطنشان را آشکار کردند. باطن دانه را در باطن جانشان جای دادند و کشتزارش شد جان خلیفه. دانه در جان خلیفه به سخن درآمد: ای اربابم از زمین و خاک به جانی مطهر سفر کردم و با نیروی جانت خرد شدم و از سفتی و سختی به نرمی آبی در رگهایت روان گشتم آنگاه صدای پروردگارم را شنیدم که مرا به اطاعتش تحسین فرمود و مرا در جای خلیفهاش جای داد.
بله چه زیباست این فرمودهی سرور عالمیان که وجود خلیفگان راستین پروردگار منشأ خیر و برکت و شکوفایی است که این مرتبتی بود که پروردگار عالم به خلیفه اختصاص داد تا به هر کجا که قدم گذارد با روح خداوندیاش آن را به گلزاری بدل کند با رنگ و بوی متفاوت و انسان استعداد پرورشش را از خالقش به ارث برده است و ما این شکوفایی و طراوت را در وجود مطهر تک تک چهارده معصوم به عینه مشاهده کردیم و در این راستا فقط وجودهایی که با علف هرز و سم نفس اماره مسموم شده بودند را در آتش قهر الهی سوزاندند و از آنان اثری باقی نماند.
ما در این روز به سوگ یکی از آنان دور هم جمع شدهایم. ایشان دهمین اختر امامت، خورشید ولایت، صابر و عادل، عالم و هادی حضرت امام علی النقی (ع) ملقب به هادی هستند. ایشان در نیمهی ذیالحجه سال 212 هجری در مدینه متولد شدند پدر بزرگوارشان امام جواد (ع) و مادر گرامیشان بانو سمانه هستند که خانمی با تقوا و با فضیلت بودند.
حضرت در سال 220 هجری پس از شهادت امام جواد (ع) در سن هشت سالگی امامت امت را به عهده گرفتند، با وجود سن کم چنان در علم و کمال و معرفت و تدبیر و رهبری از خود اقتدار و توانایی نشان دادند که مورد علاقه و توجه شیعیان قرار گرفتند و خلفای عباسی سخت از ایشان میترسیدند و به تبعید و آزارش دست زدند و متوکل عباسی امام را از مدینه به سامرا آورد و تا پایان عمر در آنجا تحت مراقبت شدید قرار داد.
با اینکه مدت زندگانی امام هادی (ع) با حکومت هفت خلیفهی عباسی همزمان بود ولی سختترین دوران زندگی امام هادی (ع) زمان متوکل عباسی به شمار میرفت زیرا وی مردی شهرتطلب و ناپاک و بیایمان بود و اگر به مذهب تظاهر میکرد فقط به پیشبرد هدفهای سیاسیاش نظر داشت بهطوریکه درون و افکار پلید و شیطانی خود را در سال 226 هجری نشان داد. این ملعون دستور داد ساختمانی را که بر محل دفن امام حسین (ع) و شهدای کربلا ساخته شده بود را خراب کنند تا مردم را از فیض زیارت آن محروم سازد. متوکل لعنت الله و پدرانش و همهی آنانی که وجود پلید شیطانی داشتند و در عصر حاضر نیز فراوان یافت میشوند میدانستند و میدانند که هر کدام از این بارگاههای ملکوتی، سنگری محکم علیه ظلم و کفر و فتنه و نفاق میباشد چون مبارزه و مخالفت امامان بزرگوار با ستمگران و فرمانروایان بیدادگر از افتخارات تاریخ اسلام و تشیع است؛ آنان با سازشناپذیری با ظلم و افشاگریِ چهرهی منافقین و نیتهای پلیدشان و دفاع از حق، خشم ستمگران را برمیانگیختند و راحتی را از این افراد پستِ دون صفت میگرفتند که هنوز نیز این بارگاههای ملکوتی امامان، تغذیهکننده و هدایتگر شیعیان فداکار و عاشقان حق است که اگر متوکل در 1,200 سال قبل این کار را انجام داد در عصر حاضر با بمبگذاریها در این اماکن متبرکه که باعث آزار درونی آنها میشود میخواهند سرپوشی بر اعمال ننگین خود بگذارند.
خداوند کریم در قرآن از وجود پلید و بیمارشان پرده برداشته و فرمودند: منافقان و آن کسان که در دل بیماریی دارند گفتند: اینان را دینشان بفریفته است و هر کس که به خدا توکل کند او را پیروزمند و حکیم خواهد یافت. پس ما نیز بر خدا توکل میکنیم که پیروزی ما بر منافقان و کافران است و باور و یقین داریم که با ظهور دولت حقهی مولا و سرورمان امام عصر و زمان اباصالح المهدی (عج) تحقق میپذیرد و برای نزدیکتر شدن آن رهبر و صاحبش را میخوانیم: