بسم الله الرّحمن الرّحیم
خطبهی شب ۲۳ رمضان شب قدر
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
سلام بر ایام آنگاه که جامه ی خویش را به دقیقههای قدر مزین میکند تا بهاری را به تصویر بکشد که شکوفههایش جانها را به تحسین وا میدارد. چوبهای خشکیده آنچنان زیبا شده که خالق خویش را در بزرگی آفرینش میستاید و امشب میخواهد جانهای خشکیده را از کالبدهای سرد و بیروح به درختانی پربار تبدیل کند. هزار ماه زیبا در جانها به بار نشسته تا خالقش را به بزرگی نامهایش بستاید. آنگاه به آسمان دلش سفر کند یا رب رمضانم رو به اتمام است. چگونه از سفره ی با برکتت جدا شوم. من هنوز نتوانسته ام معنای رمضان را درک کنم. شکم را بر روی طعام بستهام ولی جوارحم را به هر کجا که اراده نمودهام به حرکت درآوردهام.
اینک به آخرین هزار ماه رسیدهام. یاریم فرما من تقدیر خویش را با قلم قلبی نگاشتهام که همواره تو را به مدد خوانده: ای خالق جانم، خود فرمودهای که گدا را مران. من امشب گدای طعام سفره ی قدرم. جانم را از بند نفس اماره به سفره ی رمضانی بخوان که خود فرمودهای من برای شما خواهان راحتی و آسایشم. آسایش از رنج جانی که همواره در بند شیطان اسیر است و توان جدا شدن از اندوختههای باطل را ندارد. دست خالی و پر دردش را به سوی خلیفه ات میگشاید:
مولای من عمرم در تمنای بخشش پروردگارم در سوز و گداز است. چگونه از موهبت این شب بزرگ به عافیتی برسم که رسول خدا (ص) سفارش فرموده. من نامم را نمیشناسم، بندگیم را نمیشناسم، قرآن را در سورههای پر عظمتش تلاوت نمودهام ولی راه و روش اطاعتش را نمیشناسم، گریزگاهی را نمیشناسم جز دستان پر مهر شما. امشب یاریم فرمایید. من در سفرهی رمضانم طعامی ندارم. محتاج طعام مولایم علی هستم که به گدا، مسکین و یتیم دادند تا روحم از این همه ظلمت به انوار قدر مزین شود تا بشارت سحر فرشتگان را در قلبم احساس کنم. یاریم فرما مقدرات عمری را بنگارم که شاید آخرین رمضان خود را نگاشته است. سفره ی سحرها و افطارهایش در حسرت دولتی گذشته است که پایان دهنده به این همه جور و ستم است.
پس تو را ای آخرین گنجینه ی حق به مدد میخوانم برای لحظات شبی که رو به پایان است و من در تمنای لحظهای که نام باجلالتت را از کعبهی مکرمه به گوش جان بشنوم و آنگاه اعلام دارم به خدای کعبه که رستگار شدم. رستگاری که در پناه مولایش از ظلمت جانی نجات یافته که همواره او را خوانده به دعای: