بسم الله الرّحمن الرّحیم
خطبهی شب ۲۳ رمضان شب قدر
۱۷ خرداد ۹۷
حمد و ستایش ربالعالمین را سزاست که ما را هدایت فرمود و عشق و محبتش را در روح و جانمان به ودیعه قرار داد که هرگاه اسیر نفس شدیم و راه سعادت را گم کردیم به سویش نادم و پشیمان بازگردیم و بهواسطهی مهربانی و رحمتش بازگشتمان را بپذیرد و از خطا و گناهانمان بگذرد.
بار الها، در این شب قدر بهسوی تو روی آوردهام و نمیدانم به کدامین لطف و کرمت تو را بستایم و حمد و شکرت گویم. چه بسیار زشتیهایم را پوشاندی و رسوایم نکردی در عوض به حسنات و خوبیها میان مردم معروفم نمودی، چه بلاهایی از من دور فرمودی، چه سختیهایی را که بر من آسان نمودی. توبه کردم قبول کردی و بر نعمتم افزودی، باز من آمدهام دلشکسته و پشیمان، سربهزیر و لرزان و امیدوار تا ببخشایی جرم و گناهم را. یا رب به کردار و عملم نظر میکنم خود را محکوم به عذاب میبینم و به لطف و کرم و رحمت واسعهات نگاه میکنم، قلبم شاد و خاطرم مطمئن به عفو و بخشش بیمنتهای همیشگیات میشود.
یا رب، معبود من، این سومین شب از شبهای مبارک قدر است که در این خانهی مقدس مولایم به مناجات و دعا آمدهام و آن را مدیون بندهنوازی، مهربانی و رحمتت و نظر و عنایت خاصهی مولایم، ولینعمت و امام بر حقم اباصالح المهدی (عج) میدانم. اگر اینگونه نبود من در این شب اینجا نبودم پس من آمدهام تا از سفرهی احسان پروردگارم نه برای یک سال بلکه از طعامش برای همهی عمرم نیروی ایمان و هدایت و استواری تغذیه کنم چون امشب شبی پر نعمت و برکت از خوان غیب است که خورندگانش طعم ملکوتیاش را در ذائقهی جانشان میشناسند، زبانها به ستایش گشوده میشود و دیدهها در مدح و ثنایش متحیر میماند. قلبها در سینهها بیقرار میشود و جانها به اشتیاقش در قالب جسم نمیگنجد. دستها به آسمان احسان پروردگار عالم گشوده میشود تا از پروردگار کریم گنجینهای را که از سر رحمتش برای مؤمنین ذخیره نموده را عطا کند، آن نعمت بیکران بقیةالله است که احسانش پایان نمیپذیرد و چراغ هدایتش خاموش نمیشود و دورانها از برکتش بینصیب نمیماند همانگونهای که سرور عالمیان حضرت زهرای مرضیه (س) آن را به زیبایی فرمودند که:
سلام بر جان عالم آنگاه که به سخن درآید و نامش را آشکار کند همگان به او بنگرند و او اینگونه سخن آغاز کند، سلام بر زمان، بر لحظات و ثانیههایش و بر سرعتی که همگان را در بر میگیرد. گذشتگان به آینده میآیند و مردگان از گورها برمیخیزند. زبانها در کامها میماند. قلبها در سینهها میتپد. انتظار معنای خویش را گم میکند. ندایی شیرین جانها را مینوازد: ای منتظران آمد آن دولتی که آفرینش را از پردهی غیب به ظاهری منور میبرد تا توان جانها را بیازماید. تاریکیها به انوارش از میان برود و آنچه باقی بماند روزی باشد که شبی را در پی ندارد زیرا صاحبالزمان (عج) بر تخت سلطنتش بنشیند و زمان در بیعتش به خود افتخار کند. ای گنجینهی جانهای مطهر بر جانی ترحم کن که توان گفتن فراقی را که همچون آتشی بی دود میسوخت و عالم را از حرارتش میافروخت و ابراز میداشت مرا بخوانید، من صاحبی را در جانم مخفی نمودهام که هجرانش جانهای مطهر در نهان و آشکار بر دولتش افتخار کرده و او را در بزرگی مقامش ستوده است.
بله به فرمودهی سرور عالمیان همهی هستی منتظر است تا دولت حقهای که وعدهی الهی است به رهبری مولا و امام ما صاحبالزمان (عج) برپا شود تا حق مداران از همهی دورانها به آن زمان بیایند و باطلین از دایرهی خلقت خارج شوند.
اینک که ما در سومین شب قدر هستیم و به روایتی شبی است که تقدیرات و کارنامهی عمل ما به رؤیت ایشان میرسد میخواهیم قبل از آن به ساحت مبارک و مقدسشان به تمنا و تضرع ابراز داریم ای سلامتی مطلع الفجر یاریم فرما تا از رمضان و شبهای قدرش دست تهی و روی سیاه به بشارت عید فطر نرسم درحالیکه شرمندهام چون من سالهاست در این کوی عشق بر سر سفرهی احسانتان نشستهام، سفرهای که پر از هدایت و معرفت و نجات است و من جان و روحم و عملم را با طعامش زینت ندادم فقط شنیدم و از آن گذشتم.
مولای من گذشت و مهربانی شما به من جرئت داد که به تضرع و ناله از وجود مبارکتان تمنا کنم که از من روی برنگردانید و دستم را رها نکنید چون از کردهی خود نادم و پشیمانم. عذر این عاشق سر از پا تقصیر را بپذیرید که من مشتاق و منتظر شما و دولت حقهی شمایم و برای تعجیلش فریاد خواهم زد: