بسم الله الرّحمن الرّحیم
خطبهی شب ۲۳ رمضان شب قدر
۹ مرداد ۹۲
ایاک نعبد و ایاک نستعین. پروردگارم، تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم. برای برداشتن کدامین بار مدد میخواهیم؟ به نماز ایستادهایم، در نیتش قربت الی الله گفتیم آیا قرب را میشناسیم و یا آنچنان در غربت جانمان گم گشتهایم که در نماز به دنبالش میگردیم و در آخر عبادتمان درحالیکه رحمت الهی را میخواهیم تا در برکاتش واقع شویم خود را مییابیم؟ کجا بودم؟ مرا به ملکوت خواندند و من از آن گریختم همچنان که در اول گریخته بودم. به دنبالم میآیند؛ به کجا میگریزی؟ این مکان مکان موقت توست در آنجا توقف نکن باید سوار بر بال فرشتگان به ملکوت بروی تا لحظاتی در منزلگاهت، جانت را به نیرویش بیارایی؛ ولی تو به کلماتش دلبستهای و جانش را در درونت به بند کشیدهای؛ فریاد میزنی: ای پروردگارم مددم کنید؛ من به خود ستم کردهام و پروردگار، تو را به چنین شبی مهمان میکند: ای بندهام، به کجا میگریزی؟ جایگاهت را که منتظرت است دریاب تا تو را در آغوش گیرد با جانت که ودیعهای گرانبهاست معامله نکن؛ جان متاعی الهی است نه خاکی، پس برخیز و به طرفش برو. پاسخ میدهی: چگونه؟ چگونه از بندهایم برهم؟ مولای من دوستت دارم مددم کنید؛ دنیا توانم را ربوده و مرا در پیشگاه احدیتت رسوا کرده پس صدای سبحانک انی کنت من الظالمین مرا پاسخ دهید و بار دیگر، زنجیر اسارت را از دستهای ناتوانم باز کنید تا خود را دریابم و به آنچه که از لطف و احسانت برایم قرار دادهای تا با آن ابزار به تنها تو را میپرستیم برسم و قبل از آنکه امانت جانم را بازپس گیری و من در خانهی ابدیتم به فغان و نالهای جانگداز تو را بخوانم. اینک در این شب قدر که فرشتگانت مرا به نجاتی روشن مژده میدهند تو را میخوانم: یا غیاث المستغیثین به فریادم برس و مرا از احسان این شب بافضیلت محروم مکن.
پس توانستی با شنیدن این مناجات، جانت را به قربش نزدیک کنی هنوز شیطان نتوانسته تا تمام گنجینهات را برباید؛ برای خرج کردن هنوز ذخیره داری؛ ذخیرهات را از چنگال نفس اماره بیرون بیاور و آن را در صندوقچهی امانت الهی مخفی کن اگر امشب توانستی نجات را برای خویش رقم بزنی پس توانستی تقدیرات قدر را بنویسی؛ چه قلم زیبایی! و اگر نتوانستی در میدان جهاد با نفس اماره پیروز شوی، تقدیر مرگ را برای خود رقم زدهای زیرا امشب چشم و گوش باطنیات را به آواز قدر میسپاری و یا به آواز شیطان که تو را در همین لحظه آواز میدهد: چرا غمگینی؟ پروردگارت تقدیرات تو را قبل از اینکه بیایی نگاشته است او خواسته تا بندهی من شوی پس رهایی جانت ممکن نیست و تو را با خود همراه میکند تا همواره بیایی و بروی و روزهای عمرت تکرار مکرراتی باشد که به آن خو گرفتهای.
امشب دست توانمندی که تو او را ولی و امامت میخوانی به تو مینگرد. دستت را به او میدهی تا در دست پروردگارت بگذارد و یا از این بیعت میگذری؟ اگر میدهی شکستن بیعت امامت جهنم است که آتشش ناباوری وجودی است که اینک با آن در جنگی پس باورش کن که او امانتی الهی است. با آب توبه در این شب نجات، شست و شویش بده تا ندای الغوث یا امتی رسولت را بشنوی و در قبال اشکهای معطرش ابراز داری: یا رسولالله، شب ظلمانی جانم را به هدایت روشن وجود مبارکت سپردم تا صدای الغوثت را همواره در گوشم بشنوم و لحظهای از اطیعو الله و اطیعو الرسول جدا نشوم.
آخرین ذخیرهی این ماه آسمانی رو به اتمام است، جانتان را به زیورش بیارایید و خودتان را باور کنید که شما امت پیامبری هستید که عمر مبارکش در راه هدایتتان گذشت و پروردگار در سورهی توبه فرمود: هر آینه پیامبری از خود شما بر شما مبعوث شد؛ هر آنچه شما را رنج میدهد بر او گران میآید سخت به شما دل بسته است و با مؤمنان رئوف و مهربان است؛ با این دلبستگی، امشب بیعت کنید تا توان دادن بهای رسالتش را داشته باشید. او با شما امتش مهربان است، با دوری از قهر الهی با او مهربان باشید و به خود مُهر قدر را بزنید تا قلم وجودتان نجات را برایتان رقم بزند؛ نجاتی که همواره فرجش را از پروردگارتان به تضرع میخواهید و در خواستنتان زمان را مد نظر قرار نمیدهید، پروردگار را به عجله دعوت میکنید پس باید عجله کنید تا در سرعت فرج الهی قرار گیرید.
اینک که جانمان را با کلیدش گشودیم صدایش میزنیم: ای مولای ما، پروردگارمان شما را جانشین رسولش خوانده و ما امت شما هستیم و در شما جز خصلت جد بزرگوارتان خصلت دیگری یافت نمیشود پس هر آنچه ما را میآزارد برای شما گران میآید؛ ما را دوری از الطاف وجود نازنینتان میآزارد، الطافی که همواره بر ما میبارد و ما از آن میگریزیم؛ مددمان کنید تا در آخرین شب قدر این ماه مبارک با دست بیعتی با شما بیعت کنیم که گوشهایش را به فرمانتان سپرده و جان بیمقدارش را در اسارت وجود ملکوتیتان درآورده؛ دستمان را رها نکنید تا بار دیگر به صدایی که جان عالم را بلرزاند فریاد کنیم: