بسم الله الرّحمن الرّحیم
خطبهی شب ۱۹ رمضان شب قدر
۳۰ فروردین ۱۴۰۱
سلام بر قدر و آنچه در خود پنهان نموده تا همگان را بشارت به شبی دهد که پروردگار فرمود در آن بشارت است و نوید نجات از دنیای خاکی همان دنیایی که ما را امر به آمدنش فرمود و قرآن کریم در سورهی مبارکهی اعراف (آیهی کریمه 25) آن را به همگان ابلاغ کرد و فرمود: در آنجا زندگى خواهيد كرد و در آنجا خواهيد مرد و از آن بيرون آورده شويد.
اینک سفرهی رمضان ما را به جایگاهمان میخواند. صدای قدر در جانها طنینانداز میشود. ای روزهداران امشب برای لبهای خشکیده و دلهای گرسنه طعام و آبی گوارا آماده کردهاند. جام جانتان را بر سر سفرهاش مهمان کنید تا غیبی را برایتان فاش کند که اکنون در محضرش نشستهاید. به دستان تهی و پر تمنای جانتان شراب رحمت الهی را بچشانید تا بشارت سحر را دریابید. فرشتگان قدر به خلیفگان خویش مینگرند، امان از دنیایی که جانهای چونان گوهرشان را اینچنین در مرداب حوادث فرو برده تا در تمام لحظات عمرشان به ساعاتی اندیشه کنند که ذخیرهای را در پی ندارد.
امشب آمده است تا دست بر سینه گذارد. ای قلب تپنده چگونه از حرکت خواهی ایستاد درحالیکه عشق را در ملکوت جانت درک نکردهای. پروردگارت در تمام آیات خویش بندگی را به تو آموخته و تو از درکش عاجز بودهای و امشب فرصت دوبارهای است تا تپش دیگری را آغاز کنی. در تپشش ابراز داری: پروردگارم بر جانی ترحم فرما که از دامن ملکوتیات به ظلمات زمین مهاجرت کرد و نتوانست تا با انوار بندگیات به جایگاه خویش بازگردد. به حالم ترحم فرما. من روح ملکوتی خویش را در بازار دنیا گم کردهام و امشب آمدهام تا بار دیگر ندایی در قلبم مرا به سرزمینم بخواند. یاریم فرما.
چه شب زیبایی است. شبی که نوید پرواز جانی را در خود پنهان نموده که نامش ابوتراب است. چه غم سنگینی بر جان عالم نشسته است. گوهرهای دردانهاش یکییکی از جانش جدا میشود و آنچه باقی میماند صدف گرانبهایی است که نَفَس ملکوتیاش چونان نسیم رحمت الهی بر جان امتش میوزد تا جانهای سرگردان در کالبدشان را به وعدهی شیرین وصلی بخواند که همواره در انتظارشان آن را به مدد خواندهاند با نوای: