بسم الله الرّحمن الرّحیم
خطبهی شب ۱۹ رمضان شب قدر
۲۲ اردیبهشت ۹۹
سلام بر رحمان، پروردگار جهانیان. آمرزنده و مهربان. همان ربی که ایام را آفرید تا جنبندگان در آن به زیستی زنده باشند که برایشان مقدر گردیده. اینک زمین به ایامی مزین شده که مژدهی بزرگی را در جانش به ودیعه دارد. روزهایی خاص که در شبهایی به نام قدر نامگذاری شده.
پروردگار میفرمایند: تو چه دانی رمزش را. عمرت در قدرهایی گذشته است که اثرش در جانت دیده نمیشود. لحظاتش گذشته است. هزار ماه به پیشکشی آمده ولی جان گمگشته در زمان نتوانسته تا او را دریابد. کتاب الهی را تلاوت کرده، به جزءِ شب قدر رسیده. قرآن کریم تو را به ضیافت امشب راهنمایی نموده. آیا آمادهای؟ در جانت کدام نجوا جان گرفته؟ امشب از پروردگارت چه میخواهی؟ خوب به جانت نظر کن آیا به یاد برزخی افتادهای که به تو مینگرد. صدایش میشنوی. امشب شب وصل است. باید بتوانی به ملکوتی که تو را به این ضیافت خوانده بروی. زنجیرها را باز کن. قفلش قلب سلیم است که در آن عشقی جز رب نباشد. به جانت نظر کن. او از اندیشهی کودکانهات میگریزد، کمکش کن به سؤال تو کی هستی پاسخ دهد.
امشب گمشدهی جانت را پیدا کن. راز جانت در ساعات امشب نهفته است. مانند مولایت که در سجدهی نمازش عرضه داشت. یا رب، مقدرات علی را چگونه مینگاری. آیا دل آتش گرفته و جان هجران کشیدهاش در غم جدایی از بارگاه جبروتیات پایانی ندارد. امشب به فرشتگان قدر مینگرم. آمدهاند تا قدر علی را بنگارند. به جان عطشناکم ترحم فرما. من محتاج جرعهای هستم. دستم را رها نفرما.
صدای مناجات امیر مؤمنان (ع) دل آسمان را شکافت. ملکوتیان به استقبالش آمدند تا آخرین نمازش را در محراب مسجد کوفه بخواند. خون رنگینش بر خاک تشنه نوید وصل را مژده دهد و او با سجدهی شکری ابراز دارد به خدای کعبه که رستگار شدم. انتظاری که پایان یافت.
اینک منتظرانی که به انتظار فرج نشستهاند پایان انتظارشان را طلب میکنند. دامن فرشتگان قدر را گرفتهاند. بار الها به جان زبون شده از دنیای ما ترحم فرما. دنیا با مشکلاتش بر ما هجوم آورده، ما را با ندای فرج مولایمان یاری فرما.