بسم الله الرّحمن الرّحیم
(محرم 1444 ه.ق- حرکت به سوی نور)
خطبهی شب هشتم
۱۵ مرداد ۱۴۰۱
سلام بر ایام، بر روزها و شبهایش، بر فصلها و سالهایش، بر ساعتها و لحظههایش، بر آفریدگاری که مدبر امور عالم است تا مخلوقاتش در تدبیر آنچه در وجودشان نهاده شده به کمال برسند. کمال به معنی جان گرفتن ارادهی خلقت در تمام موجوداتش.
اینک ایام مزین است به انتظاری که کمال در آن معنا میشود پس به ضیافت مکهی مکرمه میرویم، صدایی دلنشین در حال مناجات با پروردگار است، ای خالق یکتا اراده فرمودی تا برای آسمان زینتی بیافرینی که تاریکی را با وجود منورش روشن سازد و برای من چلچراغی که با یاد آفریدگارم در وجودم روشنی و حرارت به ارمغان بیاورد. حرارتی که دورانها را در آتش فراق جایگاهی به فغان آورده که مَسکن جانش بوده و از خانهاش بدون توشهی راه بیرون آمده. اینک جز خالقش هیچکس را ندارد که پناهش دهد. اسم و عنوان خانهاش را نمیداند، باید خالقش راهنمایی و کمکش کند.
عقل کل عالم در زمانی که ظلمت جهل بیداد میکرد به دنیا آمد. شاهدی شد بر زندگی روزمرهی مخلوقاتی که اندیشهای جز آنچه میدیدند و یا میشنیدند نداشتند. غیب در نظرشان بازی و سرگرمی شعبدهبازان بود. آنها با عِلمی که نتوانند آن را لمس کنند بیگانه بودند پس چگونه توان درک آیاتی را داشتند که با قلم روی دفتر نوشته نشد بلکه درون قلبی جای گرفت که در هر حالتی و یا مکانی به جوشش در میآید تا کمال را به اثبات برساند.
امروز هشتم محرم است. جانها در حال و هوای دیگری به مجلس آمدهاند. در قلبشان شعلهای زبانه میکشد، وای بر جهلی که عمرها را در دایرهی گذر زمان در چنگال خویش به اسارت میگیرد و آنها توان بریدن ریسمان را ندارند. در قلبشان حق زبانه میکشد، نام قهرمانانش را میستایند ولی با باطل افکارهای بیهوده همراه میشوند. نَفس خودباوری آنچنان قلعهای ساخته که نفوذ حق در آن ممکن نیست پس بر احوال خویش بر سر و سینه میزند که لحظهی با حقمداران بودن رو به اتمام است و باز او میماند و خاطرههایش تا خود را در این مبارزه به دولت حق نزدیک کند و منتظر ندایی که او را به همین میدان دعوت میکند. میدان حق که در آن صدایی جز نوای انتظار به گوش نمیرسد، نوایی که همگان را به دولتی میخواند که نامش نجاتبخش جانهای دربند است. پس او را میخوانیم به نوای: