بسم الله الرّحمن الرّحیم
(محرم 1436 ه.ق- ده شب در کربلا)
خطبهی شب دوم
۵ آبان ۱۳۹۳
شکر و سپاس پروردگار کریم و رحمان را سزاست که در جان بندگانش اطاعت را به ودیعه نهاد و شرط برگشت از دیار غربت زمین به آغوش پر مهرش را عمل به دستورات قرآن کریم به نام دین قرار داد؛ افسوس که شیطان و نفس آن راهِ روشن را در نظر مردمان تاریک نموده در نتیجه آدرسش را گم کردند و شکر پروردگار مهربان را که برای نجات انسان از تباهی امامان را برگزید تا با تدبیرشان بندگانش را از ورطهی گمراهی و تباهی نجات بخشد. یکی از گویاترین و بارزترین نمونههای آن نهضت کربلای امام حسین (ع) است که در آن امام راه حق و باطل، پایداری و سستی، سعادت و تباهی و ماندن و رفتن را به عینه به نمایش تاریخ گذاشت و حجت را بر همگان تمام کرد و برای حقیقت طلبان و مشتاقان امامت و ولایت راه مبارزه و حقمداری را به ثبت رساند.
لازم به ذکر است که در نهضت کربلا سه گروه نقش اساسی داشتند دستهی اول مردمانی که منافق و اسیر نفس و شیطان بودند و بر علیه دین و امامت شمشیر کشیدند و دنیا و آخرتشان را تباه کردند. دسته دوم کسانی که همراه امام به کربلا آمدند ولی نتوانستند از داشتههای خود دل بکنند و رفتند. دسته سوم یاران و نزدیکان امام حسین (ع) بودند، ماندند و با جان و مال و همهی داشتههای خود در راه خدا به شهادت نائل آمدند.
با آگاهی از عملکرد این سه گروه، عاشقان و شیعیان بعد از نهضت کربلا همیشه از خود سؤال میکنند که در کدام گروه جای دارند؟ که پاسخ آن را در خطبهی امشب سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین (ع) میفرمایند و اولین شرطِ ماندن و پیروزی مبارزهی هر شخص در جهاد اکبر با نفس خود است. دومین شرط سوختن جگر از کفر و نفاق زمانه و در خطر افتادن دین است و قیام تا فدا کردن همهی هستی برای نجات دین. پس ای مهمانان کوی عشق و ای عاشقان مولایمان حسین اگر به عزای مولایتان دور هم جمع شدهاید با پروردگارتان عهد ببندید که خون مولایتان را در جانتان حس میکنید و با دشمنش که نفس اماره است میجنگید و پیروز میدان جهاد میشوید.
حال به اذن الله و اذن رسولالله و اذن مولانا ابا عبدالله الحسین (ع) خطبهی امشب را قرائت میکنیم:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
خطبهی شب دوم
سلام بر صبح دمی منور که پروردگار اراده فرمود تا خزائن غیبش را بگشاید پس بندگان خویش را بشارت داد به نجاتی که آنان را در پرتو رحمتش از ابهامات خلقت به غیبی که همگان توان شنیدنش را داشته باشند، آنگاه آیاتش را بر قلب مبارکی نگاشت و او را خطاب فرمود: از آنچه فرو فرستادهام اطاعت کنید تا محزون نشوید؛ اینک به آیهای از این گنجینهی آسمانی اشاره میکنیم تا قلبهای در غلاف مانده پردهی جانشان را بدرند تا نهال خفته سر از خاک بردارد و پاسخگوی سالهای عمری باشد که همواره در انتظار معجزهای به افسانه بدل گشته. او را خواندهاند به آیهی: انا لله و انا الیه راجعون و نتوانسته تا توشهی بازگشتی فراهم کند؛ به دیدار اهل قبور رفته و از سردی خاک به وحشت افتاده و بازگشته است اینک در این شبهای نجات او را به همین آیه میخوانند و او در خود به جدال میپردازد؛ آیا میرفتم و یا میماندم؟ این سؤال سالهاست که جان مشتاقان و عاشقان عاشوراییان را به آتش کشیده است و من امام و رهبرتان امشب در دوم محرم آگاهتان میکنم که میماندید و یا میرفتید پس گوش جانتان را از شیر شیطان ببندید تا غیب را درک کند.
سالهاست که با زبانی قاطع میگویید: حسین جان، من از کودکی عاشقت بودهام و معنای آن را در حرارت قلبتان جستجو میکنید نه در آیات کریمهی قرآن؛ این احساس نامش مودت است یا ترحمی بر جانشین رسالت؟ آیا اگر در جبهه میماندید برای نجات دینتان از تباهی بوده و یا ترحمی بر تنهایی امامتان؟ این پاسخ را من میشنوم پس در گفتنش صادق باشید؛ اگر برای نجات دینتان به میدان میرفتید اینک اینگونه آن را به تاراج نمیبردند پس جانی که توان دفاع از خودش را در مقابل وسوسهی شیطان ندارد چگونه به دعوت امامش که او را به مدد میخواند پاسخ میدهد؟ جان خسته از وسوسهی نفس اماره، از میدان دعوت امامش میگریزد مانند شنوندگانی که تلاوت را دوست دارند نه اطاعت را. کربلا زبان حق و باطلش پنهان نیست که نیاز به فاش کردنش باشد کربلا میراث نبوت است که میراثدارانش آنانی بودهاند که قرآن را درک کردهاند نه نمایش شهادت را؛ آنان به آیهی شهیدان زندهاند ایمان آوردهاند پس با افتخار با امامشان بیعت میکنند زیرا عهد و پیمان را در دعا جستجو نمیکنند بلکه در عملی آن را میجویند که از دایرهی اطاعت خارج نشده باشد. اینک میپرسم: این سینهها که از نام حسین سرخ شده با جان خویش صادق است؟ جانی که فرماندهی حق است نه پیرو نفس اماره؛ اگر پیرو حق است پس مرا در میدان مبارزه میبیند و صدای مرا میشنود که او را امر میکنم اگر با بریدن رگ گردنت دینت زنده میشود پس باطل جانت را گردن بزن و اگر نزدی برخیز و بهطرف ماندن بگریز تا افسوس، جانت را تکه تکه کند.
ده شب در کربلا دعوتی است که من، حسین بن علی از شما کردهام پس بشتابید تا سرتان را بر دامان امامت بخوابانم. اگر همانند یارانم توان درک حق را بیابید پس زبانی برای گفتن لبیک از جای خویش به حرکت در نمیآید بلکه دستی مانند دست علی اصغر دست امامت را رها نمیکند تا جاودانگی را معنا کند.
اینک با دلی که پروردگار عالم به آن آگاه است حق را بخوانید تا نجات را برایتان از پردهی ابهام خارج کند پس فریاد بزنید: