بسم الله الرّحمن الرّحیم
(محرم ۱۴۳۷ ه.ق ده شب در مدینه)
خطبه شب دوازدهم
۴ آبان ۱۳۹۴
به نام آفرینندهی جانها؛ پروردگاری که جانهای مشتاق را اَیُهَا المُخلِصون نامید و به همگان عرضه داشت: آنان از پلیدی نفس اماره در امان هستند چون اخلاص، قلعهی مستحکمی است که راه نفوذ هوای نفس را محدود میکند و حاصلش جانی است که شیطان در آن راهی ندارد و خداوند کریم زمین را برای خلیفگان خود آفریده و وعده فرموده وارثان آن نیز همانها هستند و کسانی به سعادت خواهند رسید که در خدمت آنان باشند؛ خدمتی که خشنودی خداوند کریم و پیامبرش و جانشینش باشد ولی افسوس نام ملکوتیان را در ظرف جانش به هوسی میآراید که خود آن را میپسندد و برایش نوای عشق سر میدهد پیامبر گرامیشان به تماشا مینشینند؛ ای وای بر امتی که مانند گوساله پرستان امت موسی (ع) بر گِرد ساختهی ذهنشان میچرخند و جواهرات وجودشان را در آتش گداخته ذوب میکنند تا نماد خودپرستی را معنا کنند. چه شده که پرچم اسلام در آتش عشقی میسوزد که عاشقان نامش مدعیانی هستند که آتش امیالشان پرده بر حقیقت هدایتش انداخته و آن را در بازار داد و ستد به بهایی اندک واگذارده است و کاروانی را که بر پشت شترهایش عزتِ عطایی خداوند را حمل میکند را به عجز و زبونی در افکار خود تبدیل کرده و برایش مرثیه خوانی میکند درحالیکه از معصومین است که فرمودند: خداوند کریم وقتی از انوار جلالهی خود در کالبد انسانها دمید اول عضوی که بیدار شد سر انسانها بود تا چشم بتواند از انوار جلاله نور بگیرد و هر چشمی که باز شد در مقابل خود خالقی را دید که آنچه میخواسته برایش آفریده است؛ عاشوراییان در شکر از پروردگار، همین سر که با انوار هدایت آفریدگار خود شرف پیدا نموده بود را مجدداً به درگاه خالق خود پیشکش نمودند و پروردگار کریم فرمود: من این سرها را جایگاه رفیعی خواهم بخشید و آن سرها با اطاعت خالق خود شرفی بس بزرگ پیدا نمودند و شجاعت سر شهیدان کربلا گویای این عهد و پیمان بود.
سرور عالمیان حضرت زهرای مرضیه (س) چه زیبا فرمودند: شهیدان راه حق گوشهایی شنوا دارند و هر زبانی که از حق آنان دفاع کند آن زبان را دعا میکنند تا شرافت ذکر الهی پیدا کند و پروردگار کریم در قیامت آن را به سخن درآورد و آن زبان جز به تمجید باز نشود مانند زبان حضرت زکریا (ع) که سه روز فقط به ذکر باز شد. در هرعصری کسانی انتخاب میشوند تا زبانی گویا داشته باشند از گفتن حقیقت؛ این زبان آرام نمیگیرد مگر با شهادت و شهادت است که او را برای ستودن آفریدگار خود ذکر میگرداند پس هر بار که به یکتایی خداوند کریم شهادت دادید جاودانگی زبانتان را از یکتای کریم تقاضا کنید.
چه زبانهای گرانقدری! باید که ما هم زبانهایمان را به حق گویا کنیم تا شاکر نعمتهای الهی باشد که همچون باران بر سرمان میریزد. محرم امسال خطابههای زیبایی از زبان مولا امیر مؤمنان علی (ع) شنیدیم پس باید قدرش را بدانیم و شکرش را به جا آوریم، ولی چگونه؟ جواب این سؤال را امیر مؤمنان (ع) برایمان اینگونه تفسیر فرمودند: شکر چیست؟ سر به سجده گذاردن و از نعمتها یاد کردن است؟ در فطرت انسان شکر ودیعهی الهی است چه خداپرست باشد و یا کافر، پس معرفت در خلقت شکر است، تعقل در آنچه پروردگار امر فرموده مانند فکر کردن به اعجازهای زمان.
مهمانان کوی عشق، چه اعجازی میتواند بزرگتر و بالاتر از خطابههای ده شب در مدینهی امسال باشد؛ پس به شکرانهاش در کلمه کلمهی آن اندیشهی عقلانی کنیم و دستورات خطبهها را در روح و جانمان وارد نموده و دین و ایمانمان، باور و یقینمان، اعمال و رفتارمان، گفتار و کردارمان را با آن بسازیم، اینگونه نباشد که هیجان و اشتیاقِ حاصل از شنیدن خطبههای امسال با گذشت زمان در وجودمان خاموش و یا کمرنگ شده و فراموشمان شود، آن وقت است که کوفیانی که ما آنان را در فکرمان عهدشکن و دو رو، سست عنصر و بدون اخلاص میدانیم و شماتت میکنیم، ما را سرزنش خواهند کرد که: خود همانگونه عمل کردید که ما کردیم.
پس بیایید از آیندگانی باشیم که امیر مؤمنان از بقیهی مردم جدا کرده و فرمودند: در چنین زمانهای عدهای خود را به دامن پر مهر ولایت میسپارند، در احیای دین حقیقی از هر آنچه که برایشان عزیز است میگذرند تا جان خویش را از آتش خشم الهی نجات دهند.
اللهم ارزقنی، اللهم ارزقنی.
اینک در این شب پایانی جلسات عزاداری امسال به دامن پر مهر مولایمان امام عصر و زمان اباصالح المهدی (عج) پناه میبریم و با تمنا به وجود مبارکشان ابراز میداریم: مولای ما، همهی این نعمت و رحمت الهی به برکت وجود گهربار شماست، سپاس و تشکر ما را بپذیرید و یاری فرمایید در اطاعت از دستورات شما ثابت قدم و استوار باشیم تا انتظارمان معنا شود. چه مژدهی زیبایی است این فرموده که: چه سعادتمند هستند جانهایی که حقیقتجویان این لحظات باشکوهاند! به دنبال آن قَبَس آتش در بیابان انتظار نشستهاند تا منجی جانشان از سرمای جهل نجاتشان بخشد ولی انتظار تبدیل به لطف و مرحمت پروردگار عالم میشود؛ از سرمای بیابان به دامان پر مهر و محبت هدایت میرود تا جان سرمازدهاش را با گرمای عشق درمان کند؛ نه عشقی که زمانش سپری میشود و او کفشهای بیرون آورده از پایش را میپوشد و باز راهیِ بیابان جهل میشود تا باز شب به آن بیابان برگردد، آتش را مشاهده کند، دست را به سویش بگشاید و باز با خاموشی آن، در تاریکی جانش فرو رود؛ این منتظران، همانند منتظران حضرت موسی (ع) هستند که حاصل انتظارشان مرگ در کفر بود پس حرارت جانتان را در سینه محبوس کنید تا حاصل کاشت و برداشتی باشد که بذر آن در گوشهایتان نهفته است و از آنجایی که شما امامتان را نمیبینید او شما را میبیند؛ فریادهایتان را میشنود؛ حرارت سینههایتان را که با نام جدش فروزان است را فرا راه هدایتتان قرار میدهد پس رشتهای را که بافتهاید محکم کنید و برای محکم شدنش فرج جانتان را فریاد کنید تا ملکوتیان با شما همنوا شوند: