بسم الله الرّحمن الرّحیم
(محرم 1443 ه.ق- نورالحسین)
خطبهی شب دهم (قرائت سوره مبارکه ملک)
۲۸ مرداد ۱۴۰۰
شکر و حمد و سپاس بر خالق یکتای آفرینش، آفرینشی که خود فرمود آن را بیهوده نیافریده و به حال خود وانگذاشته بلکه از روی رحمت و تدبیرش بر همهی امور محیط و مدبر است. نیست معبودی غیر از خداوند حکیم و کریم اوست که عزت را از آن مؤمنان و ذلت و خواری را از آن منافقان و کافران اراده فرمود پس حمد و ستایش شایستهی اوست.
امشب شام غریبان است شبی که قلبها در سینه احساس تنگی میکند. میخواهد قفسه سینه را شکسته و خود را متلاشی کند. شبی است به وسعت تاریکی همهی شبها و به تاریکی جهل باطلین جنایتکارش لعنت الله علی قوم الظالمین.
چه شب غریبی است امشب تاریکی غربتش جان را به یاد غربت تنهایی حق میاندازد. انسانهای حیوان صورت و حیوان سیرت، زمان را در کارهایشان حیرتزده کردهاند. درندهخویی و جاهطلبی به میدان آمده تا خود را معرفی کند ولی باطل محکومبه مرگ است و قرآن کریم فرموده مانند کفی است که محو میشود. آیا محو شدنش را تاریخ ثبت نکرده؟ پس چرا انسان هنوز علاقه به همان راه دارد و به دنبال پلیدی درحرکت است. واحیرتا از این مردم که پیامبر عظیمالشأن اسلام حضرت محمد (ص) برایشان عزت دنیا و آخرت را با تحمل تمام سختیها و آزارها به ارمغان آورد ولی باگذشت پنجاه سال اهلبیت اش را چنین وحشیانه به شهادت رسانده و شادمانی میکنند. این جرئت و جسارت را در سقیفه روز رحلت پیامبر عدهای دنیاپرست و حسود و قدرت پرست بنیان نهادند و فرزندان و پیروانشان نفس پلیدی که به ارث بردند را ادامه دادند تا شد جنایت عاشورا که آن را امام حسین (ع) با انقلاب خود آنان را که در پشت نقاب مسلمانی مخفیشده بودند را رسوا نمودند.
ایشان که در سال ۵۸ هجری بعد از شهادت برادر بزرگوارشان امام حسن مجتبی (ع) امامت امت مسلمان را به عهده گرفتند که در زمان امام حسن مجتبی (ع) وضعیت طوری شده بود که مسلمانان بااینکه میدانستند اسلام اجازه نمیدهد مطیع حاکم ظالم باشند اما با معاویه سازش کردند. برای امام حسن (ع) هم راهی نماند برای رسوا کردن معاویه و عمروعاص صلح را پذیرفت و اگر امام حسین (ع) قیام مسلحانه میکردند معاویه اسم شورش بر آن میگذاشت شورشی که برخلاف پیمان صلح امام حسن (ع) بود به همین دلیل حضرت اباعبدالله (ع) اقدامی نکرده مردم هم که در اثر بیبصیرتی حوصلهی جنگ و قیام را نداشتند عملکرد معاویه ملعون را تائید میکردند اگرچه امام حسین (ع) با معاویه جنگ نکرد اما بااینحال در برابر بدعتها و ظلم و ستم او سکوت نمیکرد و تا آنجا که ممکن بود مخالفت خود را از هر طریقی نشان میداد بهطوریکه سالی که به حج رفتند از صحابه و تابعین و بنیهاشم خواستند در منا در چادر ایشان جمع شوند. آن حضرت فرمود این مرد زورگو و ستمگر با ما و شیعیان ما چه کرد درحالیکه رسول خدا (ص) در آخرین خطبهی خود فرمود که من دو چیز گرانبها در میان شما به امانت میگذارم یکی کتاب خدا و دیگری اهلبیتم به آنها متمسک شوید تا گمراه نشوید. مردم سخنان امام را تصدیق کردند و امام شروع کرد به شمردن بدعتها و جنایتهای معاویه و همچنین در نامهای که به معاویه نوشت او را بهشدت موردانتقاد قرار داده است و با یادآوری جنایت او در کشتن یاران و شیعیان امام علی (ع) همچون حجر بن عدی و عمروبن حمق و در دوری او از اسلام او را بزرگترین فتنه اسلام و امت محمد (ص) دانست. معاویه سالهای آخر عمرش یزید را ولیعهد کرد و از مردم بیعت گرفت و خیلی تلاش کرد که از امام حسین (ع) هم بیعت بگیرد اما امام چنین بیعتی را بههیچوجه نپذیرفت و نامهای به معاویه نوشت که تو یزید را طوری وصف کردی که انگار میخواهی فردی را معرفی کنی که زندگیاش بر مردم پوشیده است. نه، یزید خود را نشان داده و باطن خود را آشکار کرده است. یزید جوان سگباز، هوسباز و کبوتربازی است که عمرش با سازوآواز و خوشگذرانی میگذرد. گناهانی که تابهحال دربارهی این امت بر دوش خود بار کردهای بس است کاری نکن که وقت ملاقات پروردگار بار گناهانت از این هم سنگینتر باشد. در سال ۶۰ هجری که یزید میخواست به هر قیمتی از امام بیعت بگیرد در مدینه و مکه مأمورانش سعی در این کار داشتند و ایشان به سمت کربلا رفتند.
اینک ای عزاداران و مهمانان کوی حقیقت و نور بیایید بر تنهایی و غربت حق بگرییم. امشب در غربت حق در عالم بینظیر است. شب خوبی است که دلمان را به جراحتهای دل حضرت زینب (س) نزدیک کنیم. به دامن پر عطوفتش سر بیقرارمان را بگذاریم و ناله کنیم که تنهایی و غربتمان رمقمان را بردهای دخت پیامبر. شما شاهد زمان ما هستید پس به فریاد امت جدتان برسید که امامشان را درک نمیکنند، او را نمیشناسند، نامش را دوست دارند و یادش را فراموش میکنند. اگر کیسهی زری بیابند شمشیر را بهطرف امامشان نشانه میروند مانند نمرود تیر را به آسمان جهلشان میاندازند تا خورشید را هدف قرار دهند غافل از اینکه خود را خاموش میکنند.
پس به یاد کاروان غربتمان من فریاد میزنیم: