بسم الله الرّحمن الرّحیم

خطبه‌ی روز عرفه

۱۵ خرداد ۱۴۰۴

شکر نامی است که پروردگار عالم آن را به بنده‌ی خویش القا فرمود تا قدردان خلقتی باشد که آن را نمی‌شناسد زیرا خلقت آنگاه که برای سایر آفریده‌ها به نام زندگی و زنده بودن معنا شد برای انسان به‌عنوان خلیفه و فرمانده‌ی کل عالم به ثبت رسید. نماد جانی که آن را در قالبی به نام جسم قرار داد تا ترسیم کننده‌ی حیاتی باشد که فنا در خلقتش راهی ندارد.
سلام بر آینه‌ی قیامت آنگاه که با زبان شیوای خویش به سخن درمی‌آید: ای جان‌های خفته در گورها به جان پاره پاره‌ی خویش نظر کنید که چگونه اعضا و جوارحش به یکدیگر می‌پیوندد تا گواهی بر امری دهد که در جانش به ودیعه داشته و اینک با جسمی کامل و روحی منتظر به پیشگاهت می‌آید تا در عملی بنگرد که وعده‌ی پروردگارش بوده و او را به آمدن چنین روزی مژده داد. روزی که حق و باطل از پوسته‌ی خویش خارج می‌شود تا حق‌مداران در جایگاه خویش بنشینند و صدایی در جانشان طنین‌انداز شود.
اینک به وطن خویش بازگشتید تا از نعمتش دور نباشید و در جوار حق جای گیرید. به جانتان نظر کنید، او مشتاق گفتن اسراری است که به او آموخته‌اند. اسرار زیبایی از روحی که مدت‌ها از جسمش دور بوده و اینک به خانه‌ی جان بازگشته تا بار دیگر با جسمی به حرکت درآید که مدت‌ها در خاک پنهان بوده و اینک به پیشگاه پروردگار خویش بازگشته تا بار دیگر متولد شود. تولدی که دیگر مرگی را به دنبال ندارد. زبانش به حرکت درمی‌آید و این‌گونه نجوا می‌کند:
یا رب از برزخی آمده‌ام که بهشت کوچک جانم در آنجا آرمیده بود آیا نعمتی بزرگ‌تر و احسانی با عظمت‌تر در انتظارم است. همان وعده‌ای که در تمام عمرم منتظرش بودم و در یا رب، یا رب‌ها او را خواندم و اینک به قیامتی خوانده شدم که در دنیا و برزخ منتظرش بودم تا به رحمتی مزین شوم که وعده‌ی پروردگارم بود و من امروز به آستانت آمده‌ام تا جانم در سایه‌سار لطف بی‌کران تو به خود بازگردد. گویی که سال‌هاست در بستر خواب غفلت وجود خود را به فراموشی سپرده بودم و امروز در این خانه‌ی با عظمت در مناجات مولایم حسین روح خسته‌ام به جسمم بازمی‌گردد تا با هر تپش شهادت دهد بر خطاهایی که مرتکب شدم و بر مهری که تو بی‌دریغ بر دل آلوده‌ام گستردی. اشک‌هایم زبان دل هستند و زمزمه‌هایم دعای حسین و امروز نه آن قیامت وعده داده شده بلکه قیامت دل ما است. وقتی جسم و جان در برابر پروردگار دوباره متولد می‌شوند و من آمده‌ام با دستی خالی تا مزین شوم به رحمتی که از ازل تا ابد برای بندگانت کنار گذاشته‌ای.
خدایا اگر ابراهیم (ع) در پاسخ آن ندای آسمانی شمشیر بر گلوی جگر گوشه‌اش نهاد ما نیز آمده‌ایم تا گلوی خواهش‌های نفس سرکشمان را بر آستان رضایت تو بگذاریم تا اگر نه با تیغ، با اشک و آه بند نفسمان را پاره کنیم و چه سخت است خدای من بریدن از آنچه بدان خو گرفته‌ایم اما تو بخواه، تو بخواه ما نیز مانند ابراهیم از خواستن غیر تو دست برداریم.
ای خدای مهربانم تو را به سوز دل حسین (ع) در این روز و به اشک چشم‌های مبارکش در میانه‌ی صحرای عرفه و به کلام مبارکش که فرمود چه کسی است که شیرینی محبتت را چشیده باشد و دل در گرو غیر تو بسته باشد. من نیز آمده‌ام تا خود را با تمام ضعفم بر آستانت قربانی کنم پس مرا بپذیر و درهای نور را بر رویم بگشا و حال که زبان از شرمندگی از گفتن بازمانده و دل جز ناله و گریه و خواهش نمی‌داند به دامن مولایمان پناه می‌بریم.
مولایم، ای صاحب دل شکسته‌ام چگونه بر فراقی بگریم که زبانی برای هجرانش ندارم، خودتان بفرمایید امت جدتان انتظار را چگونه دریابند. در این ظلماتِ جهلِ زمان به کدام سو بگریزند؟ جز دامان پر مهرتان مکانی را نمی‌شناسند پس سر پر شورشان را بر سنگ جدتان بگذارید تا تیغ عشق آن را از بدن جدا کند تا فردا عید قربان را معنا کند.
پس ما نیز با پیامبرمان ابراهیم خلیل اللّه آن زمان که تیغ گلوی اسماعیل نبی (ع) را بوسید و حضرتش چاقو را به آسمان بلند کرد و فرمود: «اللهم عجل لولیک الفرج» ما نیز دل‌های زخم خورده‌ی خویش را به آسمان عرفه می‌گیریم و با انتظاری که همواره در جانمان مانند شهدی شیرین است فریاد می‌زنیم:

اللهم عجل لولیک الفرج

دانلود خطبه