بسم الله الرّحمن الرّحیم
خطبهی روز عرفه
۲۹ مرداد ۹۷
بار الها، آغاز میکنم دعای عرفه را به حمد و ثنای تو که فقط تو شایستهی ستایشی. تو را میخوانم به نامهای مکنونت و اقتدار و رحمتت که پر کرده همه چیز و همه کس را و به عزت و جبروت و کبراییات که در برگرفته همهی زمین و آسمانها را.
پروردگارا آمدهام با چشمانی اشکبار و دلی شکسته با تو راز و نیاز کنم. نمیدانم با این همه گناه و روسیاهی دعایم را میپذیری یا نه، پس من ای فریادرس بیپناهان به خودت پناه میبرم که قبل از آن ببخشایی گناهانی که پردهی حیا را دریده و نافرمانی تو کردم و به غیر تو امید بستم و مطیع و فرمانبردار نفس خویش شدم. ببین حال زارم را و ترحم کن بر بینوایی و پشیمانیم.
امروز روز عرفه است و از صحرای عرفات دورم ولی در خانهای نشستهام که تو به آبروی صاحبش به آن نظر داری و من امید دارم همچون حاجیان صحرای عرفات مرا نیز مورد لطف و بخشایشت قرار دهی. دلم گواهی میدهد که اگر غیر از این بود امروز در این خانهی مقدس حاضر نبودم. تو از سر لطف و احسان روزیم فرمودی و دعوتم کردی ولی نمیدانم چه کنم؛ چون عرفه یعنی شناخت و من در این روز آمدهام چه چیزی را بشناسم؟ بزرگی و عظمت و رحمانیت و مهربانیات را؟ و من بندهی حقیر در همهی لحظات عمرم این بخشش را دیدهام و لمس کردهام و با آن نفس کشیدهام؛ یا خودم را بشناسم؟ گناهانم را؟ کمی اعمال و اطاعت و عبادتم را؟ که آن را نیز فرمودی: هر کس خویش خویشتن را خوب میشناسد. و یا تنهایی و وحشت و بزرگی صحرای قیامت را؟ که صحرای عرفات نمادی از آن است که من فریاد خواهم زد: یا امان الخائفین. و یا آمدهام بشناسم عمل و اخلاص و عشق و بندگی عاشقانهی صالحین و معصومین را؟ که در راه رسیدن به قرب و آغوش و خشنودیات سر از پا نشناختند و در این راه زیور دنیا و مقام و مال و فرزند و عیال را نادیده گرفتند و همهی فکر و اندیشه و آرزویشان رسیدن به لقاءالله بود.
من در این روز بزرگ با روایتی حقیقی و زیبا و عاشقانه و سرشار از نشانههای بندگی و اخلاص عاشقانه این شناخت را از پرچمدار توحید و عشق خداوندی، حضرت ابراهیم خلیل (ع) و فرزندانش درک خواهم کرد روایت از سرور عالمیان، کوثر جاریه الهی حضرت زهرای مرضیه (س) است که فرمودند: حضرت هاجر مادر حضرت اسماعیل (ع) به هنگام بردن ایشان به قربانگاه با پروردگار مناجات میکند و به دستهای پیامبر خلیل خدا بوسه میزند و بر دیدگان میگذارد و میگوید: ای خلیل خدا، آیا فرزندم را به پیشگاه صاحب کعبه میبری تا به قامت زیبا و جوانش بنگرد امر فرماید چه بزرگ شدی آیا به تعداد نفسهایی که در خانهی من کشیدی لایق این امر بزرگ گردیدی؟ پس آخرین نفس را در کعبه برآور تا فرزند کعبه شوی و همواره زمین و آسمان بر تو درود بخواند و سپس اسماعیل را در آغوش میفشرد و به پاشنههای پایش بوسه میزند و مهر مادری را بدرقه راهش میکند که احساس رضایت کامل است. پیامبر میرود و ساعتی بعد باز میگردد و درحالیکه خون قربانی را بر زمین ریخته و اسماعیل را میآورد. اسماعیل مادر را در آغوش میگیرد و میگوید: به پروردگارم سوگند که گردن بندگیام را با خشنودی بر زمین نهادم پروردگارم فرمود: اسماعیل برخیز که آنچه بر آن امر شده بودی از تو پذیرفتم و آن روز عید نام نهاده شد تا معیار حاجیان مکه شود در اطاعتشان.
بله باید گفت و فریاد کرد واحیرتا این چه بندگی و عشقی است که عشق مادری و پدری را تحت شعاع قرار میدهد و فرزند جوان خود را با افتخار و اخلاص با سرودههای عاشقانه به قربانگاه معشوق روانه میسازد باید که اندیشه کنیم و عبرت بگیریم و از بندگی خود که فقط ادعایش را داریم شرمنده شویم و اینک سرور عالمیان از بندگی و عشقی سخن میگوید که در عالم یگانه است و آن را تکتک فرزندانش به نمایش تاریخ بشر گذاشتند که فرمودند:
پدرم رسول خدا) ص) مرا در کودکی روی زانوان با عزتشان مینشاند و میفرمود: فاطمه جان، عید قربان را برایم بازگو میخواهم آن را از زبان تو بشنوم و من میگفتم: ای پیامبر الهی، مرا فرزندانی خواهد بود چونان اسماعیل که گردن اطاعت بر اوامر پروردگار خواهند نهاد و خونی را بهجای خون جانشان نخواهند پذیرفت. تمام آفریدههای الهی به پیشکشی خواهند آمد و فرزندانم با پیشکشی بالاتری بر آنان قالب خواهند شد تا همه ابراز دارند آنچه فرزندان فاطمه دارند در عالم یگانه است پروردگارم پیشکشیشان را بپذیرد و آنان را جانشینان پیامبر خاتم(ص) اعلام میفرمایند. پدرم اشک از چشمان مبارکش جاری میشد و میفرمود: چه زیبا عید را برایم بازگفتی ای حبیب جانم.
بله در روز عاشورا فرزندان حضرت فاطمه (س) این فرموده مادر گرامیشان را با خون پاکشان تفسیر کردند و از طواف کعبه به قربانگاه کربلا رفتند و گردن اطاعتشان را بر زمین نهادند و همه آفریدههای الهی به مدد آمدند ولی آنان نپذیرفتند تا خون سرشان گواه بر پیشکشی جانشان به پروردگارشان باشد.
امام حسین (ع) در روز عاشورا به اسب باوفایشان چنین فرمودند: ای همراه من، آنگاهکه از زینت به زیر افتادم ملائک مرا به بالهای خود دعوت میکنند تا بر خاک نیفتم و من بر آن بالها بوسه میزنم و سر خود را بر سجدهگاه جانان میگذارم، در خاک میغلتم تا خونم با آن مخلوط شود پروردگار عالم فرموده است خاک شما را با آب گل کردم اکنون میخواهم آن خاک را با خون گل کنم تا پروردگارم در من بنگرد و سپاسم را بپذیرد.
بار الها روز عرفه در این کوی عشق راز بندگی را شناختم یاریم کن تا تمام عمر گردن اطاعت بر زمین بگذارم همانگونهای که سرور عالمیان میفرمایند که: همواره بر قربانی عید پیشی بگیرید تا زمان شاهد گردن اطاعتتان باشد و پیشانی اطاعتتان بر خاک، نجوای جاودانهای را ابراز دارد که تا قیامت در زمانها تکرار شود.
باید یقین داشته باشیم که آخرین فرزند حضرت فاطمه (س) مولا و سرورمان امام عصر و زمان اباصالح المهدی(عج) حاجی واقعی صحرای عرفات، هزار و اندی سال است که هر سال و هر روز و ساعت جان نازنینش را به پیشکشی درگاه پروردگار کریم برده و با صبری بالاتر بر عملکرد امت خود صبر میکنند.
اینک در روز عرفه دست به دامن مولایمان میگشاییم و او را با ناله میخوانیم: ای یادگار پیامبرمان، شرمندهی وجود مبارکت هستیم که امتی خطاکاریم؛ نهتنها گردن به تیغ اطاعت پروردگارمان ننهادیم بلکه در بندگی نیز ثابتقدم نیستیم پس یاریمان کن تا بندهی خدا گردیم نه بندهی نفس اماره و برای برآورده شدن حاجاتمان فریاد میکنیم: