بسم الله الرّحمن الرّحیم
دل نوشتهی دعای ندبه (ماه جمادی الاول)
۲۶ آذر ۱۴۰۰
«متی ترانا و نراک»، مولای من میدانم و باور و یقین دارم که شما با آن نگاه هر مردهای را حیات میبخشید. به من نگاه میکنید ولی تمام وجودم اشتیاق و تمنا دارد که آن چشمان زیبایتان که همگان را با نظر محبت نگاه میکنید و همه در حسرت آن هستند را ببینم. با آن امید نفس میکشم و زندهام. به نام شما هر جمعه جان ناقابلم را فدای شما میکنم.
میدانم که از همه گفتهها و نگفتههایم باخبرید و آگاهید از احساس و عشقم ولی آرزوی هر جمعه و روزم این است که دو زانو در مقابل شما بنشینم، از فراق و هجرانتان با اشک چشم بگویم، بگویم مولای جانم کی این هجران ظاهریتان تمام میشود و جمال نازنینتان روشنایی چشمانمان خواهد شد.
عادت کردهام که با خیالتان نفس بکشم، زندگی کنم، با شما دردِ دل کنم و با آن بمیرم نه یکبار بلکه هزاران بار جان گنهکارم را فدای شما کنم. چه کنم که عادتم شده با خیالتان اشک بریزم و شادمانی کنم شاید مرهمی بر دل سوختهام شود.
مولای من شما میدانید که علاوه بر غم دوریتان دلم از ظلم و فساد و نفاق زمانه که هر روز بیشتر از دیروز است به درد آمده چون بیحیایی و تزویر و نیرنگ هر روز در قالبهای گوناگون مردم را از دین و ایمان دور میکند. با این دسیسهها میخواهند نور خدا را با دهان خاموش کنند درحالیکه باید بدانند که خود را رسوا میکنند چون خداوند بهوسیلهی شما نور خود را منورتر و عالمگیرتر خواهد کرد.
مولای من پناهگاه از شر زمانه دامن پرمهر شماست، به آن توسل کرده در این صبح جمعه نمازی را که به نیت نزول رحمت و برکات الهی است که در رکعت اول بعد از حمد صد بار سوره توحید و در رکعت دوم بعد از حمد یک بار سورهی توحید را میخوانیم. از حضور مقدستان استدعا داریم که ما را عفو کنید و اجازه بفرمایید که به وجود گهربارتان اقتدا کنیم. تمنا داریم همانگونهای که همیشه لطف و عنایت خاصه به ما دارید آن را قبول نمایید.
در خاتمه برای قبولی خواهشمان فریاد میزنیم: