مولای من، مولای من، میدانم و یقین دارم که شما مرا میبینید؛ نه تنها من حقیر را میبینید بلکه همهی رفتار و گفتار و عملم را درحالیکه خود از آنها غافلم، را میدانید ولی با این وجود هر هفته و هر لحظه آرزو دارم روبروی شما بنشینم هم جمال زیبا و بیمثالتان را ببینم، هم ببینم که شما ولی نعمت و امام و سرورم با آن چشمان زیبا که وسعتش به تمام اقیانوسها میرسد به من حقیر نگاه میکنید، قلبم گواهی میدهد آن زمان را خواهم دید.
در مقابل شما دو زانو نشسته، با اشکهایم چشمان و صورت گنهکارم را خواهم شست. اگر خشکی گلو و زبانم مرا یاری کردند مثل هر هفته در دعای ندبهام به شما خواهم گفت:
مولای من، آقای من، جانم به فدایت، میدانم که شما با من هستید و مرا به حال خود رها نکردید و با آن وجود نازنینتان در کنارم مینشینید، برای هدایت و نجاتم مرا یاری میکنید همانگونهای که فرمودید: کسی که دعای ندبه میخواند باید بداند که امامش او را در آغوش میگیرد و نوازشش میکند و او را به صبر وصیت میکند که: منتظرم بمان، من تو را تنها نمیگذارم، ایمانت را محکم کن، با شیاطین جانت بجنگ تا ملکوتیان مناجات تو را به عرش ببرند و ندبهات را سد آتشی کنند که همواره جان انسان را تهدید میکند. مولای من جانم به فدایت، این تنها آرزوی من نیست بلکه همهی خواهران و برادرانی که در خانهی مقدستان به عشق و یاد شما روزهای جمعه دعای ندبه میخوانند نیز هست و همگی به ناله و اشک ابراز میدارند:
جانم به فدایت، ای در عزت بیرقیب و در بزرگی و فخر بیمثال و در مجد و شرافت استوار و بیهمتا، جانم به فدایت، تا کی حیران و سرگردان و بدون سرپرست باشم. ای سرور و رهبر و ولینعمتم دعا کنید تا خداوند مهربان در ظهورتان تعجیل بفرماید که در این زمانهی پر از فتنه و نفاق هر روز و هر لحظه نیازم به وجود گهربارتان که برکنَندِهی همهی بدیها و فتنههاست بیشتر میشود. قلب عاشقم مشتاقانه با سوز و گداز شما را میخواند. به فریاد امت جدتان و مادر گرامیتان و پدران طاهرینتان برسید که چشمههای اشکمان خشک شد ولی قلبهایمان خون میگرید. بر ما سخت شده درحالیکه از دیدار شما محروم هستیم، مردمی را میبینیم که همه چیزشان از جمله ایمان و عزت و غیرتشان را به نفس اماره و شیطان فروختند و به آن بسنده نکرده مانند عصر پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) مؤمنان را بهواسطهی ایمان و باورهای دینشان و عشق به مقدساتشان که همچون جانشان به آنها عشق میورزند، به مسخره میگیرند. با وجود اینکه یقین داریم که وعدهی پروردگارمان حق است که فرمود: روزی خواهد رسید که مؤمنان، منکران و کافران را در عذاب ببینند به آنان بگویند شما بودید که ما را مسخره میکردید، حال بچشید آتش جهنم را.
ولی مولای من، جانم به فدایت، بر ما سخت شده تحمل آن. نمیدانم روزی را خواهیم دید که ما هم در کنار شما باشیم و ببینیم سرکشان و منکران و متکبران و ستمگران با ظهورتان به هلاکت رسیده و زمین پر از عدل و داد و توحید و پاکی شده؟
تا آن زمان همانگونهای که سفارش به صبر فرمودید، گرچه بر ما سخت است، صبر خواهیم کرد و همان آیهای را که حضرت یعقوب در فراق حضرت یوسف فرمود، در هجران شما یوسف زهرا همان را ابراز میداریم که: جز این نیست که شرحِ اندوه خویش تنها با خدا میگویم زیرا آنچه من از خدا میدانم شما نمیدانید.
پس ما نیز ای منتظران کوی عشق به تمنا به پیشگاه پروردگارمان عرضه میداریم:
بار الها تو برطرف کنندهی اندوه و سختیها و رنجهایی، پس ای فریادرس درماندگان به داد بندهی حقیر و گرفتارت برس. آقا و سرورمان را برسان تا بدین وسیله خون و اندوه و دلتنگی بندهی گرفتارت را برطرف کنی و سوزش عشق در غم فراقش را با وصالش فرو نشانی و تا آن زمان هر روز فریاد خواهیم زد: