خداوند کریم را شاکریم که به برکت وجود مبارک مولایمان امام عصر و زمان (عج) و با خطبههای گرانقدرشان در ماه مبارک رمضان همچون بارانی به وقت زمین تشنهمان را حیاتی فرحبخش عنایت فرموده است.. «خطبههای قدر از زبان قرآن کریم» عنوان مجموعه خطبههای شبهای قدر میباشد. امید است با بهره گرفتن و عمل کردن به آن قلبمان ضربانی مستمر و جاوید یابد.
همچنین بعد از مجموعهی «خطبههای قدر از زبان قرآن کریم» حرف دلی بیان گردیده که شامل درد دل با امام عصر (عج) میباشد.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
(خطبههای قدر از زبان قرآن کریم)
خطبهی شب 19 رمضان شب قدر
۴ تیر ۹۵
سلام بر قدر و آمدنش آنگاه که پروردگار فرمود: تو چه دانی که قدر چیست؟ آیا شبی همانند شبهای دیگر عمرمان است؟ در ظاهر تفاوتی نمیکند؛ ساعاتش به همانند شبهای دیگر میگذرد. لحظاتش در عقربهی زمان میچرخد تا رمز سحری مبارک را فاش کند. چگونه با آمد و شد هزار ماه برابر است؟ ای آفرینندهی زمین و آسمان تو را سپاس بر رحمتی که همواره بر جان بندگان خویش چونان بارانی به وقت میباری تا گل خشکیدهی آنان را به بوستانی سرسبز بدل نمایی پس قدر نشین این ضیافت با شکوه منتظر است تا به بارگاه ملکوتیات سفر کند؛ آیا با این جامهای که شیطان نفس بر قامتش پوشانده او را میپذیری؟ دریغا از عمری که شب قدرهای بسیاری را پشت سر گذارده و در تمام این شبها چشم امیدش جز به بخشش و جود کرمت نبوده، باز آمده، چه میخواهد؟ همان خواستهی سال گذشتهاش را؛ در تمام سالهای عمرش نشانی از مژدهی فرشتگان قدر دریافت نکرده زیرا به بشارت سحرش نرسیده او در سنگینی جسمی پر زحمت نتوانسته بر بالهای این فرشتگان که آورندهی سلام و تحیت از جانت خالقش هستند بنشیند همواره آیهاش را تلاوت کرده: سلامٌ هی حَتی مَطلعِ الفَجر. فجر آمد و تو را به ضیافتی با شکوه دعوت نمود؛ پاسخش را بده: پروردگارم من میآیم؛ به جان خستهام ترحم فرما. او زخمی دوران جهالت است. وای بر من اگر از کاروان با شکوهش جا بمانم چه کنم؟ به کجا بگریزم؟ خالقا پناهی ندارم دستم را بگیر همانگونه که وعده فرمودهای به بارگاه جبروتیات شفیعی آوردهام. نامش را در رحم مادر آموختم یا «علی» همواره با نام با برکتش از زمین برخاستهام. هر بار زمین خوردهام با نیرویش دوباره بلند شدهام پس امشب نیز توان آمدن به ضیافت با شکوهت را ندارم؛ جانم از کفر زمان از هم پاشیده؛ مرکز فرماندهیاش ویران گشته به دنبال صاحبی است که مجدداً یاریاش کند. کمکم کن تا به دامن پر محبتش متوسل شوم: ای صاحب ساعات عمرم مرا دریاب من به ضیافت قدر آمدهام به امیدی که دست تهیام را رها نمیکنی ای قدر نشین و ای خلیفهی بر حق پروردگار مرا در سحر امشب یاری کن تا آنچه روزیام کردهاند را با هوا و هوس نفس اماره از دست ندهم؛ یاریم کن ای وعدهی راستین پروردگار عالم، لحظات امشب با بوی نفسهای شما که روحالقدس و فرشتگان قدر با آن جان میگیرند در کنار من است ای وای بر من که در کنار جاء الحق چونان چوبی بر دیوار تکیه دادهام؛ حیاتم را به دست خویش به ممات بدل کردهام.
ای آخرین نجاتبخش عالم به فریادم برس تا قلبم مجدداً ضربان خویش را آغاز کند. او با هر ضربانی عاشقانه تو را میخواند ای امام عصرم به من بنگر آمادهام تا جان حقیرم را با نشانهی محبتت یک بار دیگر قدر نشین رمضانی کنی که به روزها و شبهایش دل بستهام پس نام زیبایت را میخوانم.
سلام بر قدر و آمدنش آنگاه که پروردگار فرمود: تو چه دانی که قدر چیست؟ آیا شبی همانند شبهای دیگر عمرمان است؟ در ظاهر تفاوتی نمیکند؛ ساعاتش به همانند شبهای دیگر میگذرد.