بسم الله الرّحمن الرّحیم
خطبهی اولین ندبهی سال
۶ فروردین ۱۳۹۵
حمد و سپاس پروردگار حکیم و رحیم را سزاوار است که مدبر همهی امور هستی است. اوست که از شب میکاهد و به روز میافزاید و از روز میکاهد و به شب میافزاید و به هر چه در دلها میگذرد آگاه است و فرمانروایی آسمانها و زمین از آن اوست و همهی کارها به خدا باز میگردد. اوست که پاییز را نشانهی ممات و بهار را نشانهی حیات قرار داده که ضمن برخورداری از نعمتها در طول عمر هر کس با تکرار آن یادآور مردن و برانگیخته شدن در قیامت باشد.
چه زیبا سرور عالمیان حضرت زهرا (س) آن را تفسیر فرمودند که: فصلهای سال که اجازهی عادت کردن را به انسان نمیدهند مرتباً میآیند و میروند تا استقامت جان انسان ملکهی عالم شود. عمر طراوت طبیعت در بهار بسیار کوتاه است به زودی به پیری خواهد رسید و شاخهها خود را از برگهای بیجان با انداختن آنها به زمین خلاص خواهند نمود و باز منتظر برگهایی تازه و زیبا. این تحولات در جان انسان زبانی گویا دارد زیرا درخت وجودش از طراوت جوانی به کهنسالی میرسد و در تمام این سالها شاهد مرگ و حیات زمینی است که خانهاش در آن قرار داده شده پس ثمرهی تمام مشاهداتش ذخیرهای است که جاودانه باقی میماند و ثمرهی عمر حاصل بهار، تابستان، پاییز و زمستان است که از حاصل خود به انسان بدون هیچ انتظاری خوراندهاند تا خلیفهی خویش را در رشدش مدد کند پس پروردگار در کتاب آسمانی قرآن میفرماید: اوست خدایی که از آسمان باران فرستاد و بدان باران هرگونه نباتی را رویاندیم، به میوههایش آنگاه که میرسند بنگرید که در آنها عبرتهاست برای آنان که ایمان میآورند و در ادامه میفرمایند: سینهی انسان هزاران گل خوشبو از عشق به پروردگارش را در خود میپروراند تا نماز و عبادتش در جانی ذخیره شود که ریشهی هزاران تپش عاشقانه است از لحظهای که قلبش حیاتش را اعلام میکند تا لحظهای که از حرکت باز میایستد و به دل خاک میرود تا از انوار با برکتش نهالهای زیبایی به بار بنشیند. گلستانی که ظاهرش قبر است و باطنش باغی غیرقابل توصیف.
اینک ما نیز آغاز میکنیم اولین ندبه و اولین خطبهی سال 95 را به یاری خداوند کریم و عنایت خاصهی مولا و سرورمان، خلیفهی هستی، قلب عالم امکان اباصالح المهدی (عج) در کوی عشق و مقدس ایشان با این باور و یقین که این خانهی کرامت به برکت وجود مبارکشان با نرم بارانهای مدام همیشه بهاریست و با شکوفههای حق و علم و معرفت و عرفان هر روزش پربارتر و شادابتر از روز قبل است. بر ماست که همانگونهای که سرور عالمیان فرمودند گلها و شکوفهها را چیده و در قلب و روحمان جا داده و اجازه ندهیم تا هوای همیشه خزان و پاییز جامعه آنها را پژمرده کند. حال دستان ضعف و نیازمان را به سوی مولا و سرورمان بلند کرده و ابراز میکنیم:
جانم به فدایت، آیا چشمان منتظرمان در این سال به جمال منور شما روشن خواهد شد و فراق و جدایی ما به وصال شیرین بدل خواهد شد، آیا درون سوخته از انتظارمان با دستان مبارکتان با جام آب خوش گوارتان سیراب خواهد شد که سخت شده روزگارمان در هجرانتان. ما تشنه لبان در کویر هستیم که آب میخواهیم نه سراب.
بار خدایا یا غیاث المستغیثین، ای برطرف کنندهی اندوه و غم و جداییها دعای ما را اجابت بفرما.